فاطمه علیهاالسلام در سوگ پدر
روشن است دختری که آنچنان علاقه و محبتی به پدر خویش دارد، در سوگ از دست دادن او چه خواهد کرد و چگونه عزاداری و سوگواری خواهد نمود؟ مخصوصا اگر این مصیبت همراه با مصیبتهای دیگری شود.
1. ناله در هنگام رحلت
در لحظه های غمبار رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و واپسین لحظه های عمر او در این دنیا، امیر مؤمنان علیه السلام ، فاطمه زهرا علیهاالسلام و حسنین علیهماالسلام در اطراف بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله حلقه زده و با چشمانی اشکبار نظاره گر غروب خورشید رسالت بودند. حضرت خواست سخنی بفرماید، اما نتوانست و با چشم اشکبار، بی حال در بستر افتاد. فاطمه علیهاالسلام با مشاهده این منظره به فریاد آمد و اظهار داشت:
«یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِی وَ أَحْرَقْتَ کَبِدِی لِبُکَائِکَ یَا سَیِّدَ النَّبِیِّینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الآْخِرِینَ وَ یَا أَمِینَ رَبِّهِ وَ رَسُولَهُ وَ یَا حَبِیبَهُ وَ نَبِیَّهُ مَنْ لِوُلْدِی بَعْدَکَ وَ لِذُلٍّ یَنْزِلُ بِی بَعْدَکَ مَنْ لِعَلِیٍّ أَخِیکَ وَ نَاصِرِ الدِّینِ مَنْ لِوَحْیِ اللَّهِ وَ أَمْرِهِ؛ ای رسول خدا! به حقیقت قلبم را از جا کندی و جگرم را آتش زدی به خاطر گریه و اشکی که جاری ساختی، ای بزرگ تمامی پیامبران! ای امین پروردگار! و ای فرستاده و محبوب و پیامبر خدا! بعد از تو چه کسی [حامی[ برای فرزندانم خواهد بود؟ و [دفع کننده] خواریهایی که بعد از تو بر من باریدن خواهد گرفت؟ و چه کسی [ناصر] برای علی برادرت و یاور دین خواهد بود؟ پس از تو چه بر سر وحی و فرمان الهی خواهد آمد؟»
آن گاه خود را در آغوش پدر افکند، پدر را بوسید و با اشک فراوان گونه پدر را شست. رسول خدا صلی الله علیه و آله با همان حال، دست فاطمه علیهاالسلام را در دست علی علیه السلام گذاشت و فرمود: «علی جان! فاطمه امانت خدا و امانت من در دست توست؛ از او محافظت فرما!»
نبی در بستر و زهرا کنارش عزیز قلب او شد بی قرارش
بگوید دخترم کمتر نوا کن برای رفتن بابا دعا کن
2. ناله از رحلت پدر در جمع زنان مدینه
پس از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام در اجتماع زنان با بیان غم آلودی فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ انْقَطَعَ عَنَّا خَبَرُ السَّمَاءِ؛ همه از خداییم و به سوی او باز می گردیم. [آه که با وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ] وحی و خبر آسمانی از ما قطع گردید.»
روایت معاذ
از معاذ بن جبل نقل شده است که فاطمه علیهاالسلام پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله فراوان می گریست و می فرمود: «یَا أَبَتَاهْ إِلَی جَبْرَئِیلَ نَنْعَاهُ اِنْقَطَعَتْ عَنَّا اَخْبَارُ السَّمَاءِ یَا اَبَتَاهْ لَا یَنْزِلُ الْوَحْیُ اِلَیْنَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اَبَدا؛ آه ای پدر! پس از تو باید شکوه های دل را به جبرئیل گفت. [با وفات تو] خبرهای آسمانی قطع شد. آه ای پدر! دیگر برای همیشه از طرف خدا وحی فرو فرستاده نمی شود.»
روایت انس
از انس بن مالک نقل شده است که حضرت زهرا علیهاالسلام پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله با غم و اندوه می گریست و می فرمود: «یَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّاً دَعَاهُ یَا اَبَتَاهْ مَنْ جَنَّةُ الْفِرْدَوسِ مَأْوَاهُ یَا اَبَتَاهْ اِلَی جَبْرَئِیلَ نَنْعَاهُ، آه ای پدر که دعوت پروردگار را لبیک گفتی! آه ای پدر که بهشت فردوس جایگاه توست! و آه ای پدر! [پس از تو] با جبرئیل درد دل می کنیم. «و گاه این اشعار را می خواند:
«ءِذَا مَاتَ یَوْماً مَیِّتٌ قَلَّ ذِکْرُهُوَ ذِکْرُ أَبِی مُذْ مَاتَ وَ اللَّهِ أَزْیَد
تَاَمَّلْ اِذَا الْاَحْزَانُ فِیکَ تَکَاثَرَتْ اَعَاشَ رَسُولُ اللَّهِ اَمْ ضَمَّهُ الْقَبْرُ؛
هر کس بمیرد، یادش کم می گردد، به جز پدرم رسول الله که هر روز یاد او فزونی می گیرد.
بیندیش هنگامی که غم و اندوه در جانت فراوان می گردد، آیا رسول خدا زنده است یا خاک قبر، او را از یادها برده است.»
3. اذان بلال و گریه بر پدر
بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت فاطمه علیهاالسلام به یاد دوران با شکوه و پر عظمت اسلام و نبوت افتاد و فرمود: «اِنِّی اَشْتَهِی اَنْ اَسْمَعَ صَوْتَ مُؤَذِّنِ اَبِی صلی الله علیه و آله بِالْاذَانِ؛ به راستی دوست دارم و مشتاقم که صدای اذان [بلال] مؤذن پدرم را ـ که درود خدا بر او و اهلبیت او باد! ـ بشنوم.»
وقتی این خبر به بلال رسید، با اینکه از اذان گفتن اعتصاب کرده بود، آماده شد و اهل مدینه یک بار دیگر صدای دلنشین اذان بلال را شنیدند.
شهر در شادی و سرور غرق شد تا آنکه گفت: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»؛ ناگاه به بلال خبر رسید که اذان را رها کن که فاطمه زهرا علیهاالسلام بر اثر شنیدن نام پیامبر صلی الله علیه و آله بیهوش و نقش بر زمین شده است.
ویژگی منحصر به فرد
فاطمه علیهاالسلام را همه می شناسند؛ حتی غیر مسلمانان نیز از او به قداست یاد می کنند. مهربانی، شجاعت، عصمت، دانش، تقوا و در یک کلام، فضلیت ها با نام فاطمه گره خورده است. فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر خداست که در قرآن، مقام والایش بیان شده است، قلب و جان پیامبر صلی الله علیه و آله که تاریخ، سفارش های ایشان را به محبت او و فرزندانش ثبت کرده است. نام فاطمه علیهاالسلام ، با مظلومیت هم گره خورده است و سوم جمادی الثانی، سالروز شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، بهترین فرصت برای گره زدن دل های شیدا بر گوهرهای حُسن اوست.
آغاز مظلومیت
داغ فراق پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای جهان اسلام و به ویژه خانواده ایشان مصیبت بزرگی بود، به ویژه آنکه این مصیبت بزرگ، آزارهای سختی را در پی داشت که در طول تاریخ، گریبانگیر اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) شد. این مصیبت ها آن قدر کمرشکن بود که زهرا (علیهاالسلام) زبان به شکوه گشود: «پدرجان! تنها و حیران مانده ام. صدایم خاموش شده و پشتم شکسته است. زندگی ام مکدّر گردیده و دنیا بر من تاریک شده است». اشعاری هم که منسوب به ایشان است، عظمت مصیبت را می رساند که: «مصیبت هایی بر من فرو ریخت که اگر بر روزهای روشن می ریخت، همه در سیاهی فرو رفته و شب می شدند.»
گریه های زهرا (علیهاالسلام)
پنج نفر در دنیا به «بکّاء» یعنی بسیار گریه کننده معروف شده اند؛ آدم (علیه السلام) که در جدایی از بهشت می گریست. یعقوب (علیه السلام) که بر جدایی یوسف گریه می کرد. یوسف (علیه السلام) که در فراق یعقوب (علیه السلام) شبانه روز اشکش جاری بود. اما فاطمه (علیهاالسلام) آن قدر بر وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست که اهل مدینه از گریه او ناراحت شدند و اعتراض کردند. از این رو، ایشان به مقبره شهدای اُحُد می رفت و آنجا گریه می کرد. بعد از او هم امام سجاد (علیه السلام) بر مصیبت پدرش امام حسین (علیه السلام) می گریست. به یقین زهرا فقط در فراق پدر خویش نمی گریست، بلکه پی آمدهای دردناک رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، شکیب آن بانوی شکیبا را گرفته و پشت آن کوه صبر را خم کرده بود.
عیادت زنان مدینه
هنگامی که حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در بستر شهادت قرار گرفت، زنان مدینه به عیادت او رفتند و جویای احوالش شدند. حضرت پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پدرش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «به خدا سوگند از دنیای شما بیزارم و مردهای شما را دشمن می دارم... . کردار مردان شما زیانی آشکار است؛ چرا که آنها از ابوالحسن علی (علیه السلام) روی گردان شدند. سوگند به خدا روی گردانی آنها از علی (علیه السلام) ، به این دلیل است که شمشیر علی در میدان های نبرد، تیز و کوبنده بود. او باکی از مرگ نداشت... . آنها بر ما ستم کردند و دست از یاری ما کشیدند».
سخنان علی و فاطمه (علیهماالسلام) با یکدیگر
هنگامی که فاطمه (علیهاالسلام) احساس کرد زمان رحلتش نزدیک شده است، خطاب به علی (علیه السلام) گفت: «ای پسر عمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دروغ و خیانتی ندیدی و هیچ گاه با تو مخالفت نکردم». علی (علیه السلام) فرمود: «نه هرگز، تو آگاه ترین، نیکوکارترین و گرامی ترین شخص هستی و خوف تو در پیشگاه خدا بیشتر از آن است که تو را به خاطر مخالفت با من، سرزنش کنم. فراق تو برای من بسیار سخت است، ولی چه باید کرد که چاره ای از مرگ نیست. سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا را بر من تازه کردی و فراق و فقدان تو برای من بسیار بزرگ و دشوار است.... این مصیبتی است که تسلیت و آرامش ندارد و حادثه ای جان سوز و جبران ناپذیر است». سپس ساعتی با هم گریه کردند.
لحظه غم انگیز شهادت
زمانی که وفات حضرت فاطمه (علیهاالسلام) نزدیک شد، به اسماء بنت عُمَیس فرمود: «آبی بیاور تا وضوبگیرم». ایشان وضو گرفتند و به روایتی غسل هم کردند. سپس خود را معطّر ساخته و لباس های تازه ای پوشیدند و فرمودند: «ای اسماء! مقداری از آن کافور بهشتی را بالای سرم بگذار تا مرا با آن حنوط کنند». سپس پای خود را به سمت قبله دراز کرده، خوابیدند و پارچه ای بر روی خود کشیدند و فرمودند: «ای اسماء! ساعتی صبر کن و بعد از آن مرا صدا بزن، اگر جوابی ندادم، بدان که من به پدر خویش ملحق شده ام و علی (علیه السلام) را باخبر کن». اسماء بعد از ساعتی، چند مرتبه ایشان را صدا زد، ولی جوابی نشنید. سپس پارچه را از روی ایشان برداشت و دریافت که مرغ روحش به بهشت برین پرواز کرده است.
حسن و حسین(علیهم السلام) درکنار بدن مادر
زمانی که اسماء از شهادت فاطمه (علیهاالسلام) آگاه شد، سراسیمه از خانه بیرون آمد و حسن و حسین (علیهم السلام) را در بیرون خانه ملاقات کرد. آنها سراغ مادر خویش را گرفتند، ولی جوابی دریافت نکردند. از این رو، با عجله داخل خانه شدند و مادر را رو به قبله در حال خواب دیدند. حسین (علیه السلام) مادر را تکانی داد و دریافت که او از دنیا رفته است. پس رو به برادر کرد و گفت: «برادر جان! خدا به تو در مصیبت مادرمان اجر دهد». در این لحظه حسن (علیه السلام) خود را روی مادر انداخت. گاهی او را می بوسید و گاهی می گفت:« مادرم! با من سخن بگو قبل از آنکه روح از بدنم بیرون رود». حسین (علیه السلام) نیز پاهای مادرش را می بوسید و می گفت: «مادرم! من پسرت حسین هستم، پیش از آنکه قلبم شکافته شود با من سخن بگو.»
امیرمؤمنان و خبر شهادت زهرا (علیهاالسلام)
اسماء به حسن و حسین (علیهم السلام) گفت: « نزد پدر بروید و وفات مادرتان را به او خبر دهید». حسن و حسین (علیهم السلام) از خانه بیرون آمدند، در حالی که فریاد می زدند: «آه ای محمد (صلی الله علیه و آله)، ای احمد! امروز مصیبت فقدان تو برای ما تازه شد ؛ چرا که مادرمان از دنیا رفت». آن دو وارد مسجد شدند و خبر شهادت مادر را به علی (علیه السلام) رساندند. امیر مؤمنان از شنیدن این خبر آن چنان متأثر شد، که بی هوش بر زمین افتاد و تا وقتی آبی به صورتش نزده بودند، در همان حال بود. سپس با ندایی جان سوز فرمود: «ای دختر محمد! به چه کسی خود را تسلیت دهم. تا زنده بودی مصیبتم را با تو تسلیت می دادم، اکنون بعد از تو چگونه آرام گیرم».
وصیت نامه زهرا (علیهاالسلام)
امام علی( علیه السلام) با قامتی خمیده از درد فقدان زهرا (علیهاالسلام) ، کنار بدن پاکش حاضر شد. روانداز او را بلند کرد و نامه ای بالای سر فاطمه (علیهاالسلام) مشاهده کرد. آن را برداشت و خواند: «به نام خداوند بخشنده مهربان. این وصیت فاطمه (علیهاالسلام) دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله )است: فاطمه گواهی می دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد (صلی الله علیه و آله )، بنده و فرستاده خداست. بهشت و دوزخ حق است و تردیدی در بر پاشدن قیامت نیست و خداوند مردگان را از قبر بر می انگیزد. ای علی! من فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و آله )هستم که خداوند مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت، از آن تو باشم. تو از دیگران به من شایسته تری. مرا شبانه حنوط کن، غسل بده و کفن نما، و شبانه بر من نماز بخوان و مرا به خاک بسپار و به هیچ کس خبر نده. تو را به خدا می سپارم و به فرزندانم تا روز قیامت درود می فرستم».
مدینه در سوگ فاطمه ( علیها السلام)
هنگامی که خبر وفات حضرت فاطمه ( علیها السلام) در مدینه منتشر گردید، همگان ناله کنان به خانه علی ( علیه السلام) آمدند و دسته دسته برای عرض تسلیت شرفیاب شدند. آن حضرت نشسته بود و حسن و حسین ( علیهم السلام) مقابل ایشان نشسته بودند و گریه می کردند؛ به طوری که مردم از گریه آن دو، اشکشان جاری می شد. زینب وام کلثوم نیز اشکشان خشک نمی شد. مردم منتظر بودند تا بر بدن پاک زهرا ( علیها السلام) نماز بخوانند. در این وقت ابوذر بیرون آمد و گفت: «بیرون آوردن جسم فاطمه ( علیه السلام) تا شب به تأخیر افتاد». با این خبر، مردم از آنجا پراکنده شدند.
غسل و دفن شبانه
زمانی که شب فرا رسید، امیر مؤمنان علی ( علیه السلام) بنا به وصیت زهرا ( علیها السلام) ، به کمک اسماء بنت عمیس، بدون آنکه پیراهن او را از تن بیرون آورد، فاطمه را غسل داد و او را داخل تابوت نهاد. حضرت سپس به امام حسن ( علیه السلام) فرمود: «به ابوذر خبر بده بیاید». او ابوذر را خبر کرد و با هم فاطمه ( علیها السلام) را تا محل نماز حمل کردند. تشییع شبانه زهرا ( علیها السلام) با حضور امام حسن، امام حسین، سلمان، ابوذر، مقداد و چند نفر از یاران ویژه حضرت انجام گرفت. آنان بر جسم حضرت زهرا ( علیها السلام) نماز خواندند و شبانه او را به خاک سپردند. حضرت علی ( علیه السلام) اطراف قبر حضرت زهرا ( علیها السلام) هفت قبر دیگر ساخت تا قبر فاطمه ( علیها السلام) شناخته نشود. به روایتی نیز چهل قبر دیگر را آب پاشید که معلوم نشود کدام تازه است و بنا به روایت سوم، قبر زهرا( علیها السلام) را مسطّح و هموار نمود تا مشخص نباشد.
اختلاف در محل قبر فاطمه ( علیها السلام)
مزار شریف حضرت فاطمه ( علیها السلام) بر ما آشکار نیست. بعضی می گویند علی ( علیه السلام) ، فاطمه ( علیها السلام) را نزدیک قبور امامان بقیع دفن کرده است. بعضی هم معتقدند زهرا ( علیها السلام) ، مابین قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و منبر آن حضرت به خاک سپرده شده است. برخی دیگر می گویند آن حضرت، در خانه خود دفن شده است.
4. کجاست مهربان ترین پدر؟
حضرت زهرا علیهاالسلام روزی در جمع کودکان خویش با نگاهی به آنها به یاد پدر مهربان خویش و محبتهای او نسبت به فرزندانش افتاد و این گونه غم دل خود را اظهار کرد و خطاب به حسنین علیهماالسلام فرمود: «أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَةً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَی الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَی عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا؛ کجاست پدر [مهربان[ شما دو نفر (حسنین) که شما را عزیز و گرامی می داشت و همواره شما را بر دوش خود می برد، کجاست پدر شما که مهربان ترین مردم نسبت به شما بود که شما را رها نمی کرد تا بر روی زمین راه بروید؟ دیگر هرگز او را نمی بینم که این درب منزل را باز کند و شما را بر دوش خود گیرد؛ همان رفتاری که همواره نسبت به شما انجام می داد.»
ج. شکوه های زهرا علیهاالسلام همراه با ناله های جانسوز
زهرا علیهاالسلام نه تنها در سوگ پدر و از دست دادن پیغمیر خویش ناله می زد، که از دردها و انحرافات و مصیبتهایی که بر اسلام و وصی پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام وارد شده بود و اهانتهایی که نسبت به او روا داشته بودند، شکوه می کرد و کنار قبر پیغمبر و یا احد و بیت الاحزان ناله سر می داد. در اینجا به نمونه هایی اشاره می شود:
1. شکوه از تنهایی
ورقة بن عبد الله ازدی از فضه خادمه نقل می کند که روزی فاطمه علیهاالسلام با بی تابی از منزل بیرون آمد، در حالی که از گریه و درد، حال رفتن نداشت. خود را به قبر پدر رساند و آن گاه که جایگاه اذان و محراب را [که دیگری غصب کرده بود] مشاهده کرد، فریادی بر آورد و بیهوش نقش بر زمین شد. زنان مدینه که وضع را چنان دیدند، به سوی او دویدند و آب بر سر و صورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد. سپس در حالی که به قبر پدر خیره شده بود، فرمود: «رُفِعَتْ قُوَّتِی وَ خَانَنِی جِلْدِی وَ شَمَتَ بِی عَدُوِّی وَ الْکَمَدُ قَاتِلِی یَا أَبَتَاهْ بَقِیتُ وَالِهَةً وَحِیدَةً وَ حَیْرَانَةً فَرِیدَةً فَقَدِ انْخَمَدَ صَوْتِی وَ انْقَطَعَ ظَهْرِی وَ تَنَغَّصَ عَیْشِی وَ تَکَدَّرَ دَهْرِی؛ قوتم رفت و خویشتن داری ام را از دست دادم و دشمنم سرزنش کننده ام شد و حزن و اندوه درونی قاتلم گشت. پدر جان! یکه و تنها باقی مانده و در کار خویش حیران و سرگردانم. صدایم خفته و پشتم شکسته و زندگی ام در هم ریخته و روزگارم تیره شده است.»
آن گاه ادامه داد: «فَمَا أَجِدُ یَا أَبَتَاهْ بَعْدَکَ أَنِیساً لِوَحْشَتِی وَ لَا رَادّاً لِدَمْعَتِی وَ لَا مُعِیناً لِضَعْفِی؛.. پدر جان! پس از تو برای وحشتم انیسی نمی یابم و مانعی برای گریه ام و یاوری برای ضعفم پیدا نمی کنم.»
و سپس فرمود: «اِنْقَلَبَتْ بَعْدَکَ یَا أَبَتَاهْ الْأَسْبَابُ وَ تَغَلَّقَتْ دُونِیَ الْأَبْوَابُ فَأَنَا لِلدُّنْیَا بَعْدَکَ قَالِیَةٌ وَ عَلَیْکَ مَا تَرَدَّدَتْ أَنْفَاسِی بَاکِیَةٌ لَا یَنْفَدُ شَوْقِی إِلَیْکَ وَ لَا حُزْنِی عَلَیْکَ ثُمَّ نَادَتْ یَا أَبَتَاهْ وَا لُبَّاهْ؛ پدر جان! پس از تو اسباب [و روابط انسانها] دگرگون شد و درها به روی من بسته گردید. من بعد از تو از دنیا نفرت دارم و تا زمانی که نفسم بر آید، بر تو گریه خواهم کرد و شوق من نسبت به تو و حزن من بعد از تو انجام و پایانی ندارد. فریاد ای پدر! و فریاد ای پروردگار [جهانیان]!»
2. شکوه از دردها و خیانته
پس از فراوانی غمها و تهاجم قدرت طلبان بی پروا و سختی تحمل دوری پیامبر صلی الله علیه و آله ، خطاب به پدر اظهار داشت: «دنیا به دیدار تو با رونق و بها بود و امروز در سوگواری تو انوار او بریده و گلهای او پژمرده شده است و خشک وتر آن حکایت از شبهای تاریک دارد. ای پدر! همواره بر تو دریغ و افسوس می خورم تا روز ملاقات. ای پدر! از آن لحظه که جدایی پیش آمد، خواب در چشمم نمی آید. ای پدر! کیست از این پس که بیوگان و مسکینان را رعایت کند و امت را تا قیامت هدایت فرماید.
ای پدر! بعد از تو مستضعف شدیم. ای پدر! مردم از ما رو گردان شدند، در حالی که در حضور تو عظیم و عزیز بودیم، نه تضعیف شده.
کدام سرشک است که در فراق تو روان نمی شود و کدام حزن و اندوه است که بعد از تو پیوسته نمی گردد و کدام چشم است که پس از تو سرمه خواب می کشد؟ تو بهار دین خداوند بودی و نور پیغمبران. چرا کوهسارها فرو نمی ریزند و چه پیش آمده که دریاها نمی خشکند و چگونه است که زلزله ها زمین را فرو نمی برند؟
ای پدر! در بلا و رنجی عظیم و مصیبتی شگرف افتادم و در زیر بار گران و هولناک ماندم. ای پدر! فرشتگان بر تو گریستند و افلاک در ایستادند و منبرت بعد از تو وحشتناک شد و محرابت بی مناجات تو معطل ماند و قبر تو بپوشیده داشتن تو خوشحال گشت و بهشت مشتاق نماز و دعای تو شد.»
3. شکوه از تنهایی و مصائب علی علیه السلام
حادثه غمبار رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله از یک سو، انزوای اسلام و زنده شدن قدرت طلبیها و ارزشهای جاهلی از سوی دیگر و تهاجم و تجاوز به حریم ولایت و تنهایی علی علیه السلام از سوی سوّم، کوهی از غمها و دردها را بر دوش زهرا علیهاالسلام قرار داده بود که گاه مجبور می شد با ناله های جانسوز و دردآلود خطاب به پدر بگوید: «یَا اَبَتَاهُ مَا اَعْظَمَ ظُلْمَةَ مَجَالِسِکَ فَوَا اَسَفَاهْ عَلَیْکَ اِلَی اَنْ اُقْدِمَ عَاجِلاً عَلَیْکَ؛ پدر جان! [دریغ و آه [چه بسیار بزرگ است تاریکی و ظلمتی که در مجالسی پس از تو مشاهده می گردد. پس دریغ و افسوس بر [فقدان] تو تا زمانی که هر چه زود نزد تو آیم.»
«وَ اُثْکِلَ اَبُو الْحَسَنِ الْمُؤْتَمَنُ اَبُو وَ لَدَیْکَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ اَخُوکَ وَ وَلِیُّکَ وَ حَبِیبُکَ وَ مَنْ رَبَّیْتَهُ صَغِیرا وَ واخَیْتَهُ کَبِیرا وَ اَحْلَی اَحْبَابِکَ وَ اَصْحَابِکَ اِلَیْکَ مَنْ کَانَ مِنْهُمْ سَابِقا وَ مُهَاجِرا وَ نَاصِرا وَ اَوَّلُهُمْ سَابِقا اِلَی الْاسْلَامِ وَ مُهَاجِرَةً اِلَیْکَ یَا خَیْرَ الْاَنَامِ فَهَا هُوَ یُسَاقُ فِی الْاَسْرِ کَمَا یُسَاقُ الْْبَعِیرُ وَ الثَّکْلُ شَامِلُنَا وَ الْبُکَاءُ قَاتِلُنَا وَ الْاَسَی لَا زِمُنَا؛ و [در عزای تو] ابا الحسن امینی سوگوار است؛ پدر دو فرزندت حسن و حسین، برادر و امام برگزیده و دوست بی مانند تو؛ همو که از کودکی تربیتش کردی و سپس برادر خواندی؛ او که از بزرگ ترین دوستان و محبوب ترین اصحاب در پیشگاه تو بود؛ او که در پذیرش اسلام از همه پیشی گرفت و یاور دین گشت و هجرت کرد. ای بهترین انسانها! اکنون [بیا و بنگر که] او را اسیر گونه [به طرف بیعت تحمیلی] می کشند و می برند، [پدر جان!] غم سوگواری [تو] ما را فرا گرفته و گریه [های مداوم] قصد جان ما دارد و بدی روزگار دامنگیرمان شده است.»
فاطمه زهرا علیهاالسلام وقتی که به این قسمتها می رسد، تحملش کم می شود و ناله اش بلند می شود که: «فریاد ای محمد! فریاد ای پدر! فریاد ای دوست! فریاد ای ابا القاسم! فریاد ای احمد! فریاد از کمی یاران! فریاد از ناله بسیار! فریاد از مشکلات فراوان! فریاد از مصیبت و اندوه زیاد! و فریاد از مصیبت جانکاه!» پس از این فریادها صیحه ای زد و بیهوش بر زمین افتاد.