SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

سلام...امیدوارم روز خوبی داشته باشید...

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

پیشینه دانشگاه در اسلام:

بعثت رسول اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) با تحولات و تغییرات بنیادی، اصولی و بزرگ آغاز شد.در واقع، اسلام با یک «انقلاب فرهنگی بنیادی » آغاز شد و در یک برنامه زمان بندی شده، طی بیست و سه سال، قرآن مجید می بایست توسط استاد بزرگ قرآن یعنی رسول اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) برای عموم مردم، با یک «سبک و سیاق » ویژه ای تدریس و تفسیر می شد.مکه و مدینه، دو سرزمین سنبل و نمادگونه ای بودند که بصورت نمونه گیری قرآن مجید در آن سرزمین نازل و تدریس و تفسیر شد.وگرنه «کتاب کریم » برای تمام اعصار و برای تمام عرصه های زندگی کل بشریت می باشد.بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رسالت اسلامی، از مرحله نبوت به مرحله دیگری به نام «امامت » تغییر یافت و هر کدام از امامان با یک استراتژی ویژه ای، به حفاظت از رسالت دست زدند.مثلا امام سجاد (علیه السلام) با یک استراتژی بسیار زیبا، آغاز به کار کرد که سه محور اساسی و اصولی کار امام عبارتند از:

1- دعا.

2- گریه

3- تربیت و آموزش بردگان وسپس آزاد ساختن آنها.

دانشگاه رسمی در تاریخ اسلام، از زمان امام باقر (علیه السلام) پایه گذاری شد.

«پیشوای پنجم طی مدت امامت خود، در همان شرایط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهی پرداخت و مشکلات علمی را تشریح نمود و جنبش علمی دامنه داری به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک دانشگاه بزرگ اسلامی را که در دوران امامت فرزند گرامیش امام صادق (علیه السلام) به اوج عظمت رسید، پی ریزی کرد».«امام صادق (علیه السلام) با توجه به فرصت مناسب سیاسی که به وجود آمده بود، و با ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام باقر (علیه السلام) را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته ای همچون: هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و...تربیت کرد که تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر نوشته اند.»در واقع، امام باقر (علیه السلام) علوم را شکافت و هزار نفر جوان مستعد و دانش جوی لایق و شایق جمع آوری فرمود و بنیاد علوم و مکتب اسلام را بر وجود آنان بنا نهاد و اساس علم و دین را بر آنها تعریف نمود و حس طلب ایشان را تحریک کرد و به کسب دانش تحریص و تشویق فرمود و این هزار نفر طلبه و سرمایه مکتب جعفری و مدرسه صادقی گردیدند. امام صادق (علیه السلام) با انتخاب استراتژی زیبا به نام دانشگاه، کارکرد و عملکرد پدر بزرگوارشان را «نهادینه » کردند وبا بوجود آوردن «فرهنگ شیعی » شیعیان و اعتقادات ناب آنها را بیمه کرد.امام صادق (علیه السلام) از طریق دانشگاه بزرگ، بیش از سی (30) سال زحمت و رنج، منابع و دایرة المعارف بزرگ دینی را به وجود آوردند که همیشه در مراکز علمی بزرگ دنیا نورافشانی می کنند.

«السلام علیک یا صادقا مصدقا فی القول والفعل; درود بر تو ای صادق مصدق در گفتار و کردار».

 

السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الإِمَامُ الصَّادِق ... | نگارخانه ضیاءالصالحین

علل انتخاب استراتژی زیبا، در قالب دانشگاه:

 

امام صادق (علیه السلام) در سال صد و چهارده (114) به امامت رسید.دوران امامت او مصادف بود با اواخر حکومت امویان که در سال 132 به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت عباسیان.دوران امامت امام صادق (علیه السلام) مصادف و مواجه شد با عصری که سلسله سیاه (41- 132) نود و یک ساله بنی امیه در حال فروپاشی بود و سلسله (132- 640) پانصد و دوازده ساله عباسیان در حال شکل گیری.

عصر امام صادق (علیه السلام) منحصر به فرد بود.روزگاری که باید از آن به «عصر طلایی انقلاب علمی فرهنگی » نام برد.

1- روزگاری که باقی مانده اموی، در حفظ مقام خویش و اعمال شهوات خود می کوشیدند و طرفداران بنی عباس برای روی کار آوردن آنها جد و جهد می نمودند.

2- از آنجا که بنی امیه در این مدت گرفتار مشکلات سیاسی فراوانی بودند، لذا فرصت ایجاد فشار و اختناق نسبت به امام شیعیان را (مثل زمان امام سجاد (علیه السلام)  ) نداشتند.

3- عباسیان نیز چون پیش از دستیابی به قدرت، در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل می کردند، فشاری از طرف آنان مطرح نبود.

4- از نظر فکری و فرهنگی نیز عصر امام صادق (علیه السلام) عصر جنبش فکری و فرهنگی بود.در آن زمان شور و شوق علمی بی سابقه ای در جامعه اسلامی به وجود آمده بود و علوم مختلفی اعم از علوم اسلامی یا علوم بشری [عقلی ونقلی] پدید آمده بود، به طوری که هر کس یک متاع فکری داشت به بازار علم ودانش عرضه می کرد.بنابراین تشنگی علمی عجیبی به وجود آمده بود.

5- آزادی و ضریب فکر و عقیده در اسلام.

6- محیط آن روز اسلامی، یک محیط کاملا مذهبی بود و مردم تحت تاثیر انگیزه های مذهبی بودند.تشویقهای پیامبر اسلام به کسب علم، و تشویقهای قرآن به علم، تعلم، تفکر و تعقل.

7- کشت زار علومی که به دست امام محمد باقر (علیه السلام) شکافته و باز شده بود.

8-تنوع علوم و تضارب آراء:

در این رابطه، دکتر سید جعفر شهیدی می گویند:

نیمه دوم سده نخستین هجری، عصر گسترش علم و پرورش عالمان در ایالت های اسلامی است.

از یک سو کتابخانه های پزشکی، داروسازی، کیمیا (شیمی) از سریانی به عربی ترجمه شد و مواد اولیه در اختیار دانشمندان قرار گرفت، و آنان به بحث و تجربه در این علم ها پرداختند.از سوی دیگر بحث در علوم عقلی و مساله قضا و قدر و صفات باری تعالی که سالیانی چند پیش از آن در کوفه آغاز شده بود رو به کمال نهاد.در پایان سده نخست، مکتب کلام در بصره و کوفه رونق فراوان داشت، و گفتگو درباره خدا و صفات او، از علم، قدرت و اراده، سخن روز بشمار می رفت.مدینه بیشتر مرکز تحقیق در علم فقه، قرآن و تفسیر بود.اما متکلمانی نیز با تفکرهای خاص در این شهر بسر می بردند.

-آمادگی آرمانی و تعالی بخش، در امام صادق (علیه السلام)

آمادگی علمی امام صادق (علیه السلام) در حدی عالی بود که در دوره نوجوانی امام نظریه پردازی می کرد.نظریه های علمی هزار سال قبل را رد می کرد وقانون علمی بیان می کرد که در آن هزار سال از معاصران خود جلو بود. صاحب بن عباد در همین رابطه می گوید:در اسلام، دانشمندی بزرگتر از جعفر صادق بوجود نیامد.

10- مذهب و عقاید و آرایی که پس از سقیفه بالاخص بعد از جنگ نهروان و ظهور خوارج بروز کرد و به دنبال آن، شبهات و عقاید موهومی که توام با خرافات بوجود آمده بود. 

11- در واقع، عصر امام صادق (علیه السلام) ، این سخن رسول خدا که فرمودند:

 «ستفرق امتی علی ثلاث و سبعین فرقة کلهم فی النار الا الواحدة» بزودی امت من، به 73 فرقه تقسیم می شوند; جز یک فرقه و گروه، بقیه اهل عذاب و داخل آتش جهنم می شوند.

12- در واقع، فتنه های فرهنگی که جرقه آن زیر «سقف سقیفه » زده شده بود و تمام توان، بکار گرفته شده بود تا اسلام را به صورت «پوستین وارونه » وحشتناک و در عین حال «اموی پسند» جلوه دهند، در زمان امام صادق (علیه السلام)، به بار نشسته بود.

13-مدینه اولین شهریست که آل محمد را شناختند...از این جهت اموی و عباسی به آنجا از آن جهت که اصحاب پیغمبر و خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در آنجا نشو و نما یافته اند; توجه داشته و می کوشیدند در درجه اول، هر فکری پیدا می شد; تحمیل بر مردم مدینه کنند و لذا فقهای مدینه قابل اعتناء و اهمیت بوده و از طرف خلفا مقرری داشتند و جلب توجه آنها می شد.

14-استاد مرتضی مطهری، در رابطه با عوامل مؤثر در نشاط علمی زمان امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

 

 

 

«در زمان امام صادق (علیه السلام) ، نشاط علمی فوق العاده ای پیدا شد و همان نشاط علمی منشا شد که «جنگ عقاید» داغ گردید و برای هر مسلمان پاک نهادی لازم بود که در این جنگ عقاید به سود اسلام وارد شود و از اسلام دفاع کند.»

سه عامل مؤثر در نشاط علمی زمان امام صادق (علیه السلام)، عبارتند از:

1- محیط آن روز اسلامی یک محیط صد در صد مذهبی بود و مردم تحت تاثیر انگیزه های مذهبی بودند.

2- نژادهای مختلف وارد دنیای اسلام شده بودند که اینها سابقه فکری و علمی داشتند.

3- عامل سوم که زمینه را مساعد می کرد «جهان وطنی اسلامی » بود، یعنی اینکه اسلام با وطنهای آب و خاکی مبارزه کرده بود و وطن را وطن اسلامی تعبیر می کرد که هر جا اسلام هست آنجا وطن است و در نتیجه تعصبات نژادی تا حدود بسیار زیادی از میان رفته بود، به طوری که نژادهای مختلف با یکدیگر همزیستی داشتند و احساس اخوت و برادری می کردند. 

تأسیس دانشگاه و تربیت شاگردان

 

امام صادق (علیه السلام) بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام محمد باقر(علیه السلام) در طول 34 سال امامتش با پنج طاغوت اموی و دو طاغوت عباسی روبرو بود. در این ایام بر اثر جنگ و ستیزهای بنی عباس برای براندازی حکومت بنی امیه و درگیری شدیدی که آن ها با یکدیگر داشتند، فضای بازی برای آن حضرت فراهم شد. آن امام همام در این فرصت توانست وسیع ترین دانشگاه اسلامی را پی ریزی کند و در این راستا توفیقات سرشاری به دست آورد، به طوری که حدود چهار هزار نفر شاگرد از مجلس درس او با واسطه و بدون واسطه استفاده می کردند و بسیاری از آنان به مقامات عالی علمی و فقهی نایل شدند. برجستگان و فرزانگانی همچون: «زرارة بن اعین»، «هشام بن حکم»، «جابربن حیان»، «ابان بن تغلب»، «مفضّل بن عمر»، «مؤمن الطالق»، «هشام بن سالم»، «معلّی بن خنیس» و... از این دانشگاه فارغ التحصیل شدند که هر کدام استاد برجسته و پایه گذار علوم و صاحب کرسی تدریس در فنون گوناگون علوم شدند و کتاب های مختلفی برای آگاهی بخشی به نسل های آینده تألیف نمودند و منشأ آثار و برکات و تحولات عظیمی در تاریخ اسلام و تشیّع شدند.حضور در دانشگاه جعفری مخصوص شیعیان نبود، بلکه افراد زیادی همچون «ابوحنیفه» رئیس مذهب حنفی، «مالک ابن انس» رئیس مذهب مالکی، سفیان بن ثوری، یحیی بن سعید و... از شاگردان این دانشگاه بودند.آن حضرت شاگردان خود را براساس ذوق و استعداد تعلیم می نمود و در همان رشته تشویق و تعلیم می داد و این گونه بود که مکتب تشیع در اثر تلاش های فرهنگی امام صادق (علیه السلام) به صورت چشم گیری گسترش یافت و به اکثر قلمروهای اسلامی رسید و بسیاری از مسلمانان در آن دوران طلایی به مکتب اهل بیت (علیه السلام) گرویدند .

شاگردان امام باقر(علیه السلام) پس از درگذشت آن حضرت به گرد شمع وجود امام صادق(علیه السلام) حلقه زدند. امام (علیه السلام) نیز با جذب شاگردان جدید به تاسیس یک نهضت عظیم فکری و فرهنگی و بالنده مبادرت ورزید، به گونه ای که طولی نکشید مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد کوفه در شهر کوفه به دانشگاهی عظیم تبدیل شد. درگیری شدید بین بنی عباس و بنی امیه، آنان را آن چنان به خود مشغول کرده بود، که فرصتی طلایی برای امام صادق(علیه السلام) و یارانش به دست آمد،آن حضرت با استفاده از این فرصت به بازسازی و نوسازی فرهنگ ناب اسلام پرداخت وشیفتگان مکتب حق از اطراف و اکناف، از بصره، کوفه، واسط، یمن و نقاط مختلف حجازبه مرکز اسلام; یعنی مدینه، سرازیر شدند و چون پروانگانی دلباخته به گرد شمع وجود امام صادق(علیه السلام) تجمع کردند.

 

روز به روز به تعداد شاگردان می افزود، به گونه ای که تعداد آنها به چهار هزارنفر رسید.شیخ طوسی (وفات یافته 460 ه.ق) در رجال خود تعداد شاگردان امام صادق(علیه السلام) را3197 مرد و 12 زن نام می برد.«حسن بن علی بن زیاد وشاء» که خود از اساتید حدیث، و از شاگردان امام رضا (علیه السلام) است، می گوید: «من در مسجد کوفه نهصد استاد حدیث را دیدم که از امام صادق(علیه السلام) نقل حدیث می کردند، و مکرر می گفتند: قال الصادق، قال جعفر بن محمد(علیه السلام)این دانشگاه عظیم صدها مجتهد، استاد، دانشمند و محقق تربیت شدند، که هر کدام از شخصیت های بزرگ علمی به شمار می آمدند، و گروهی از آنان دارای آثار علمی وشاگردان متعدد شدند. شیخ مفید (وفات یافته 413 ه.ق) می نویسد: «به قدری علوم از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که در همه جا پخش شده، و زبان به زبان به گردش درآمده است، و از هیچ یک از افراد خاندان رسالت، آن همه علم و حدیث، نقل نشده است.»با توجه به این که شاگردان امام صادق(علیه السلام) به شیعیان انحصار نداشتند، بلکه دیگران نیز از خرمن فیض او خوشه می چیدند. مالک، پیشوای فرقه «مالکی » در ضمن گفتاری گوید: «در علم و عبادت و پاک زیستی، برتر از جعفر بن محمد(علیه السلام) هیچ چشمی ندیده، وهیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است.» ابوحنیفه پیشوای فرقه حنفی، دو سال شاگرد امام صادق(علیه السلام) بود، به طوری که این دو سال را اساس و سرمایه اصلی علوم خود دانسته و می گوید: «لولا السنتان لهلک نعمان; اگر آن دو سال نبود،نعمان هلاک می شد.» از گفتنی ها این که: روزی منصور دوانیقی طاغوت عصر امام صادق(علیه السلام) ابوحنیفه را احضار کرد و به او گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شده اند واو دارای شاگردان بسیار شده است، یک سری مسائل دشواری را نزد خود در نظر بگیر،تا در ملا عام از او بپرسی، تا او در پاسخ فروماند، و از نظر چشم مردم ساقط شود.« ابوحنیفه می گوید: چهل مساله مشکل نزد خودم ردیف کردم، و به مجلس منصوردوانیقی در «حیره » حاضر شدم، دیدم جعفر بن محمد(علیه السلام) در سمت راست منصور نشسته است، همین که چشمم به آن حضرت افتاد آن چنان تحت تاثیر شکوه و جلال او قرارگرفتم که خود را باختم، سلام کردم و با اشاره منصور نشستم، منصور به امام رو کردو گفت: «این ابوحنیفه است.» امام فرمود: آری او را می شناسم. سپس منصور به من رو کرد و گفت: «ای ابوحنیفه! مسائل خود را از جعفر بن محمد(علیه السلام) بپرس.» من سؤال های خود را مطرح کردم، هر سوالی که از آن حضرت می پرسیدم، او بی درنگ پاسخ می داد، و ابعاد مساله را بیان می کرد، و می گفت: عقیده شما درباره این مساله چنین است، و به عقیده مردم مدینه چنان است و به عقیده ما چنین می باشد، در بعضی از موارد نظر آن حضرت با عقیده من موافق بود و در بعضی موارد با نظر اهل مدینه توافق داشت و گاهی با هر دو مخالف بود، و به این ترتیب به چهل سؤال مطرح شده من پاسخ داد، آن گاه ابوحنیفه گفت: «اءلیس ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس»مگر نه این است که دانشمندترین مردم آن کسی است که آگاه ترین آنها به اختلاف مردم به فتواها و مسائل فقهی باشد.» از حوزه علمیه امام صادق(علیه السلام) شاگردان برجسته ای که خود بعدها به عنوان استاد و اسطوانه جهان تشیع به شمار می آمدند و هرکدام موسس کلاس های بزرگ علمی، و صاحب تالیفات شدند بروز نمودند; مانند هشام بن حکم،جابر بن حیان، زراره بن اعین، ابان بن تغلب، مفضل بن عمر، هشام بن سالم، مؤمن الطاق و...هشام بن حکم علامه عصر خود بود و تعداد تالیفات او را که بیش تر در محور معارف و عقائد به ویژه درباره مساله امامت بود، تا 31 کتاب ذکر نموده اند.جابر بن حیان که او را پدر علم شیمی می خوانند، یکی از شاگردان امام صادق(علیه السلام) بود که کتابی در هزار صفحه، شامل پانصد رساله در علوم مختلف تالیف نمود.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی