SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

سلام...امیدوارم روز خوبی داشته باشید...

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

ولادت امام صادق(علیه السلام)

امام صادق(علیه السلام) هشتمین ستاره فروزان آسمان عصمت، و ششمین اختر تابان سپهر امامت و ولایت در هفدهم ربیع الاول سال 83 ه.ق در مدینه چشم به جهان گشود، ودر 25 شوال سال 148 در 65 سالگی به دستور منصور دوانیقی (دومین طاغوت عباسی)مسموم شده و به شهادت رسید. در زندگی سراسر افتخار او، دو موضوع همچون دو جریان همیشگی با پرتلاش ترین شکل در راس موضوعات دیگر دیده می شد، که هر دو در یک صراط قرار داشته و تکمیل کننده همدیگر بودند که عبارت اند از: طاغوت زدایی و نشان دادن چهره اسلام ناب; اسلام محمد(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه السلام)

آن حضرت در وضعیتی قرار گرفت، که اسلام چهره حقیقی خود را از دست داده بود، واز قرآن و اسلام جز نامی باقی نمانده بود، چرا که مدتی با امویان و سپس باعباسیان درگیر بود که بر کشور پهناور اسلامی حکومت می کردند، و همه چیز را با میل و هوس های نفسانی خود رتق و فتق می نمودند، و اسلام را به دنبال اهداف شوم خودمی کشیدند و آن را پلی برای اجرای مقاصد طاغوتی خود قرار داده بودند.امام صادق(علیه السلام)طی 34 سال امامت بابرکتش شور و نشاط علمی و فرهنگی خاصی در جامعه اسلامی گسترش داد که در تاریخ زندگی بشر کم سابقه بوده است. وی در میدان مبارزه با همه جریانات فکری به مخالفت برخاست تا عقاید باطل را بکوبد و اندیشه های منحرف را اصلاح کند و عقاید ناب اسلامی را به تشنگان حقیقت هدیه نماید. ولی سرانجام این بزرگ مرد تاریخ انسانیت، مورد خشم دستگاه غاصب عباسی قرار گرفت، زیرا هرگز منصور را خوش نمی آمد که شاهد پیشرفت علمی و شهرت روزافزون امام باشد. او ترس آن را داشت که شاید روزی امام (علیه السلام)کرسی خلافت را از زیر پایش بیرون بکشد و حکومتش را واژگون سازد، بنابراین در پی ضربه زدن به وجود مبارک آن حضرت بود تا اینکه سرانجام با انگور زهرآگین امام را به شهادت رساند.

امام صادق (علیه السلام)در روز دوشنبه 25 شوال سال 148 هجری قمری در مدینه منوره وفات یافت و در خاک پاک قبرستان بقیع کنار پدرش و اجدادش به خاک سپرده شد.

 

امام صادق(علیه السلام)در طول 34 سال امامت خود (114 148 ه.ق) با پنج حکمران اموی

یعنی هشام بن عبدالملک، ولید بن یزید، یزید بن ولید، ابراهیم بن ولید، مروان بن محمد، درگیر بود، پس از انقراض آنها با دو خلیفه عباسی یعنی عبدالله بن محمد،معروف به سفاح و منصور دوانیقی رو به رو گردید. آن حضرت برای نجات اسلام ومسلمین چاره ای نمی دید، جز این که مانند پدرش امام باقر(علیه السلام)دو موضوع را مساله اصلی زندگی خود قرار دهد; یعنی همان دو موضوعی که از کلمه طیبه «لا اله الاالله » نشات می گرفت، و تحقق عینی چنین کلمه ای که اساس اسلام محمد(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه السلام)را تشکیل می داد، نیاز به انقلاب سیاسی و نفی طاغوت ها، و انقلاب فرهنگی و آموزش برای رشد و آگاهی بخشی جامعه داشت، تا با این «نفی » و «اثبات » بتواند اسلام را از زیر حجاب های جهل و غرور خودکامگان رهایی بخشد، و چهره ناب آن را به عموم نشان دهد. روشن است که چنین کار بزرگی، بسیار دشوار و طاقت فرسا بود، در عین حال امام صادق(علیه السلام)که خود را وقف اسلام و قرآن نموده بود، با همتی بلند و اراده ای محکم، به این کار بسیار عمیق و بزرگ دست زد، و تا آخر عمر هم چنان با قاطعیت ادامه داد و سرانجام در این راه شهد شهادت نوشید.بنابراین، آن حضرت همه وجودش را در مسیر این نفی و اثبات فدا نمود، و به پیروان خود آموخت که اصلی ترین کار آنها باید این دو کار سیاسی و فرهنگی باشد،که اساس رشد و تکامل همه جانبه در پرتو آن به دست خواهد آمد.

ویژگیهای زمان امام صادق (علیه السلام)

لازم است نکته ای را عرض کنم و آن این است: زمان حضرت صادق از نظر اسلامی یک زمان منحصر به فرد است، زمان نهضتها و انقلابهای فکری است بیش از نهضتها و انقلابهای سیاسی. زمان حضرت صادق (علیه السلام) از دهه دوم قرن دوم تا دهه پنجم قرن دوم است، یعنی پدرشان در سال 114 از دنیا رفته اند که ایشان امام وقت شده اند و خودشان تا 148 - نزدیک نیمه این قرن - حیات داشته اند. تقریبا یک قرن و نیم از ابتدای ظهور اسلام و نزدیک یک قرن از فتوحات اسلامی می گذرد. دو سه نسل از تازه مسلمانها از ملتهای مختلف وارد جهان اسلام شده اند. از زمان بنی امیه شروع شده به ترجمه کتابها. ملتهایی که هر کدام یک ثقافت و فرهنگی داشته اند وارد دنیای اسلام شده اند. نهضت سیاسی یک نهضت کوچکی در دنیای اسلام بود، نهضتهای فرهنگی زیادی وجود داشت و بسیاری از این نهضتها اسلام را تهدید می کرد. زنادقه در این زمان ظهور کردند که خود داستانی هستند، اینها که منکر خدا و دین و پیغمبر بودند و بنی العباس هم روی یک حسابهایی به آنها آزادی داده بودند. مساله تصوف به شکل دیگری پیدا شده بود. همچنین فقهایی پیدا شده بودند که فقه را بر یک اساس دیگری (رای و قیاس و غیره) به وجود آورده بودند. یک اختلاف افکاری در دنیای اسلام پیدا شده بود که نظیرش قبلش نبود، بعدش هم پیدا نشد.

زمان حضرت صادق (علیه السلام) با زمان امام حسین(علیه السلام)  از زمین تا آسمان تفاوت داشت. زمان امام حسین یک دوره اختناق کامل بود و لهذا از امام حسین در تمام مدت امامت ایشان آن چیزی که به صورت حدیث نقل شده ظاهرا از پنج شش جمله تجاوز نمی کند. بر عکس، در زمان امام صادق در اثر همین اختلافات سیاسی و همین نهضتهای فرهنگی آنچنان زمینه ای فراهم شد که نام چهار هزار شاگرد برای حضرت در کتب ثبت شده. لهذا اگر ما فرض کنیم (در صورتی که فرضش هم غلط است) که حضرت صادق (علیه السلام) در زمان خودش از نظر سیاسی در همان شرایطی بود که امام حسین (علیه السلام) بود - در صورتی که این طور هم نیست - از یک جهت دیگر یک تفاوت زیاد میان[موقعیت]حضرت صادق و[موقعیت]امام حسین بود. امام حسین(علیه السلام) که البته بر شهادتش آثارزیادی بار است - اگر شهید نمی شد چه بود؟ یک وجود معطل در خانه و در به رویش بسته، ولی امام صادق(علیه السلام)  اگر فرض هم کنیم که شهید می شد و همان نتایج شهادت امام حسین (علیه السلام) بر شهادت او بار بود ولی در شهید نشدنش یک نهضت علمی و فکری را در دنیای اسلام رهبری کرد که در سرنوشت تمام دنیای اسلام - نه تنها شیعه - مؤثر بوده است که این را ان شاء الله در جلسه آینده برایتان عرض می کنم.

 

اوضاع سیاسی در عهد امام صادق (علیه السلام)

در زمان امام صادق خلافت از دودمان اموی به دودمان عباسی منتقل شد.

عباسیان از بنی هاشم اند و عموزادگان علویین به شمار می روند. در آخر عهد امویین که کار مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی، به عللی سست شد، گروهی از عباسیین و علویین دست به کار تبلیغ و دعوت شدند.

علویین دو دسته بودند: بنی الحسن که اولاد امام مجتبی (علیه السلام) بودند، و بنی الحسین که اولاد سید الشهداء (علیهم السلام) بودند. غالب بنی الحسین که در راسشان حضرت صادق (علیه السلام) بود از فعالیت ابا کردند. مکرر حضرت صادق (علیه السلام) دعوت شد و نپذیرفت. ابتدای امر سخن در اطراف علویین بود. عباسیین به ظاهر به نفع علویین تبلیغ می کردند. سفاح و منصور و برادر بزرگترشان ابراهیم الامام با محمد بن عبد الله بن الحسن ابن الحسن، معروف به «نفس زکیه» بیعت کردند و حتی منصور - که بعدها قاتل همین محمد شد - در آغاز امر رکاب عبد الله بن حسن را می گرفت و مانند یک خدمتکار جامه او را روی زین اسب مرتب می کرد، زیرا عباسیان می دانستند که زمینه و محبوبیت از علویین است. عباسیین مردمی نبودند که دلشان به حال دین سوخته باشد. هدفشان دنیا بود و چیزی جز مقام و ریاست و خلافت نمی خواستند. حضرت صادق (علیه السلام) از اول از همکاری با اینها امتناع ورزید.

بنی العباس از همان اول که دعات و مبلغین را می فرستادند، به نام شخص معین نمی فرستادند، به عنوان «الرضا من آل محمد» یا «الرضی من آل محمد» یعنی «یکی از اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله که شایسته باشد» تبلیغ می کردند و در نهان جاده را برای خود صاف می کردند. دو نفر از دعات آنها از همه معروفترند، یکی عرب به نام «ابو سلمه خلال» که در کوفه مخفی می زیست و سایر دعات و مبلغین را اداره می کرد و به او «وزیر آل محمد» لقب داده بودند، و اولین بار کلمه «وزیر» در اسلام به او گفته شد، و یکی ایرانی که همان سردار معروف، ابو مسلم خراسانی است و به او «امیر آل محمد» لقب داده بودند.

مطابق نقل مسعودی در مروج الذهب، بعد از کشته شدن ابراهیم امام (برادر بزرگتر سفاح و منصور که سفاح را وصی و جانشین خود قرار داده بود) نظر ابو سلمه بر این شد که دعوت را از عباسیین به علویین متوجه کند. دو نامه به یک مضمون به مدینه نوشت و به وسیله یک نفر فرستاد، یکی برای حضرت صادق (علیه السلام) که راس و رئیس بنی الحسین بود و یکی برای عبد الله بن الحسن بن الحسن که بزرگ بنی الحسن بود. امام صادق (علیه السلام) به آن نامه اعتنایی نکرد و هنگامی که فرستاده اصرار کرد و جواب خواست، در حضور خود او نامه را با شعله چراغ سوخت و فرمود جواب نامه ات این است. اما عبد الله بن الحسن فریب خورد و خوشحال شد و با اینکه حضرت صادق (علیه السلام) به او فرمود که فایده ندارد و بنی العباس نخواهند گذاشت کار بر تو و فرزندان تو مستقر گردد عبد الله قانع نشد، و قبل از آنکه جواب نامه عبد الله به ابو سلمه برسد سفاح که به ابو سلمه بدگمان شده بود با جلب نظر و موافقت ابو مسلم ابو سلمه راکشت و شهرت دادند که خوارج او را کشته اند، و بعد هم خود عبد الله و فرزندانش گرفتار و کشته شدند. این بود جریان ابا و امتناع امام صادق علیه السلام از قبول خلافت.

مقایسه زمان امام حسین علیه السلام و زمان امام صادق علیه السلام

فاصله این دو عصر نزدیک یک قرن است. شهادت امام حسین در سال 61 هجری است و وفات امام صادق در سال 148، یعنی وفاتهای این دو امام (علیهم السلام) 8 سال با یکدیگر تفاوت دارد. بنا بر این باید گفت عصرهای این دو امام در همین حدود87 سال با همدیگر فرق دارد. در این مدت اوضاع دنیای اسلامی فوق العاده دگرگون شد. در زمان امام حسین (علیه السلام) یک مساله بیشتر برای دنیای اسلام وجود نداشت که همان مساله حکومت و خلافت بود، همه عوامل را همان حکومت و دستگاه خلافت تشکیل می داد، خلافت به معنی همه چیز بود و همه چیز به معنی خلافت، یعنی آن جامعه بسیط اسلامی که به وجود آمده بود به همان حالت بساطت خودش باقی بود، بحث در این بود که آن کسی که زعیم امر است چه کسی باشد؟ و به همین جهت دستگاه خلافت نیز بر جمیع شؤون حکومت نفوذ کامل داشت.

معاویه یک بساط دیکتاتوری عجیب و فوق العاده ای داشت، یعنی وضع و زمان هم شرایط را برای او فراهم داشت که واقعا اجازه نفس کشیدن به کسی نمی داد. اگر مردم می خواستند چیزی را برای یکدیگر نقل کنند که بر خلاف سیاست حکومت بود، امکان نداشت، و نوشته اند که اگر کسی می خواست حدیثی را برای دیگری نقل کند که آن حدیث در فضیلت علی (علیه السلام) بود، تا صد در صد مؤمن و مطمئن نمی شد که او موضوع را فاش نمی کند، نمی گفت، می رفتند در صندوقخانه ها و آن را بازگو می کردند. وضع عجیبی بود. در همه نماز جمعه ها امیر المؤمنین را لعن می کردند، در حضور امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) امیر المؤمنین را بالای منبر در مسجد پیغمبر لعن می کردند، و لهذا ما می بینیم که تاریخ امام حسین(علیه السلام)  در دوران حکومت معاویه - یعنی بعد از شهادت حضرت امیر (علیه السلام) تا شهادت خود حضرت امام حسین (علیه السلام) یک تاریخ مجهولی است، هیچ کس کوچکترین سراغی از امام حسین(علیه السلام)  نمی دهد، هیچ کس یک خبری، یک حدیثی، یک جمله ای، یک مکالمه ای، یک خطبه ای، یک خطابه ای، یک ملاقاتی را نقل نمی کند. اینها را در یک انزوای عجیبی قرار داده بودند که اصلا کسی تماس هم نمی توانست با آنها بگیرد. امام حسین(علیه السلام)  با آن وضع اگر پنجاه سال دیگر هم عمر می کرد باز همین طور بود یعنی سه جمله هم از او نقل نمی شد، زمینه هرگونه فعالیت گرفته شده بود.

 

بررسی اوضاع فرهنگی سیاسی

عصر امام صادق(علیه السلام) از جنبه سیاسی یکی از دوران های مهم تاریخ اسلام به شمار می رود که در آن قیام ها و وقایع مهمی به وقوع پیوست. از مهم ترین آن ها می توان به انتقال حکومت و قدرت از بنی امیه به بنی عباس اشاره کرد. عباسیان که از گذشته با امویان در جنگ و مبارزه بودند به واسطه سیاست های ویژه ی خود به موفقیت های بزرگ دست یافتند. آنان شعار نهضت شان را «الرّضا من آل محمد» قرار دادند و خود را از علاقه مندان و نزدیکان خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) معرفی کردند و در مدت کوتاهی مخالفان خود را از میان برده، به خلافت سلسله اموی پایان دادند در سال 132 ه . ق سفاح اولین خلیفه عباسی قدرت را در دست گرفت؛ اگرچه در ابتدا تصور می شد شیعیان از فشارها و شکنجه های امویان نجات یافته اند، اما خیلی زود چهره واقعی عباسیان آشکار شد. آنان که وعده بازگرداندن خلافت به علویان و اهل بیت: را داده بودند، پس از رسیدن به قدرت، نه تنها به وعده های خود عمل نکردند، بلکه خاندان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) را تحت فشارهای شدید قرار دادند و بدین ترتیب در آزار و اذیت علویان از بنی امیه هم پیشی گرفتند.

با روی کار آمدن منصور، اولین خلیفه عباسی اوضاع به کلّی دگرگون شد. او خلیفه ای ظالم و سفاک بود که خطر قدرت خود را تنها از ناحیه علویان و به خصوص امام صادق(علیه السلام) می دانست؛ از این رو شدیدترین فشارها را بر امام و شیعیان ایشان وارد ساخت. اواخر دوران امامت حضرت صادق(علیه السلام) یکی از سخت ترین ادوار شیعه در تاریخ اسلام بود و رابطه میان امام و یاران ایشان قطع گردید. گاه اصحاب خود را به لباس فروشنده ی دوره گرد در آورده تا بتوانند مخفیانه به منزل امام راه یافته و پاسخ سؤالات خود را از محضر آن حضرت دریافت کنند.

امام صادق(علیه السلام) از همه به شرایط موجود آگاه تر بود و می دانست که زمینه فرهنگی مناسب و نیروی کافی برای قیام در میان شیعیان وجود ندارد؛ از این رو سیاست کلی خود را در مبارزه ی غیر مستقیم با دستگاه خلافت قرار داد. اهتمام آن حضرت برای تبیین حقیقت دین و بالا بردن سطح بینش دینی شیعیان موجبات تعالی فرهنگ شیعه شد.

عصر امام صادق(علیه السلام) به عصر تضارب آرا و عقاید مشهور است؛ چرا که در آن زمان فرقه ها و دسته های متعدد به وجود آمد و آشوب های فکری، اندیشه های انحرافی و عقاید گوناگون ظاهر گردید. به همین جهت بسیاری از طبقات مسلمین در معرفت ذات و صفات خداوند و دیگر اصول اعتقادی و احکام عملی دین و تأویل آیات قرآن کریم و مسایلی از قبیل قضا و قدر، جبر و تفویض، مبدأ و معاد و ثواب و عقاب دچار شبهه و اختلاف شدند. به دنبال این شبهات مکتب هایی؛ همچون خوارج، معتزله، متصوفه، زنادقه، جبریه، شبهه، قصاص، تناسخیه و ... پدیدار گشت و مذاهب و فرقه های گوناگون به وجود آمد.

وجود انحرافات عقیدتی از یک سو و فراهم شدن فضای مناسب برای بیان معارف دینی از سوی دیگر سبب شد تا امام صادق(علیه السلام) حرکتی عظیم را برای اعتلای معنوی و دینی مسلمانان آغاز کند. می توان موارد زیر را از جمله مهم ترین فعالیت های آن حضرت در مبارزه با انحرافات برشمرد:

1- بیان و شرح اصول اعتقادی صحیح؛ در این صورت مسلمانان با مبانی اعتقادی صحیح اسلام آشنا شده و از انحرافات موجود نیز آگاه می شدند. از این راه حق از باطل جدا می شد و مسلمانان راحت تر می توانستند مسیر مستقیم را شناخته و با اطمینان در آن گام بردارند و به صلاح و درست کاری دست یابند. بیشتر شبهات مطرح شده و انحرافات شکل گرفته بر اثر نبودن شناخت و درک درست از مسأله توحید و صفات و افعال الهی بود. زنادقه و ملاحده نیز افکار الحادی خود را میان مسلمانان ترویج می کردند؛ از این رو تبیین مباحث توحیدی نسبت به سایر مسایل اعتقادی بیش از هر زمان دیگر لازم و ضروری می نمود.

از میان سخنان امام جعفر صادق(علیه السلام) در مباحث توحیدی می توان به حدیث شریف «توحید مفضل» اشاره نمود که در آن، حضرت از خاک، نبات، حیوان، انسان، گیاه، افلاک و عناصر دیگر سخن به میان آورده و به زیباترین شکل نتیجه ی آن را بیان می فرماید که موجودات در حال تسبیح و تشهید و تهلیل الهی هستند و حتی جماد و نبات همواره به عبادت و طاعت تکوینی مشغول اند.

امام صادق(علیه السلام) در جای دیگر بر اهمیت خداشناسی تأکید می فرماید: «بنده در مرحله اول باید خدای خود را بشناسد و پس از آن بداند که چگونه خلق شده است، تا پس از درک امتیازات و حکمت های به کار رفته در خلقت انسان، از خدای خود سپاسگزاری کند. این شکر و سپاسگزاری زمانی محقق می شود که انسان اوامر و دستورات پروردگار خود را بشناسد و با کمال اخلاص، اطاعت او را به جا آورد.»

2- پاسخ به شبهات و سؤالاتی که از ناحیه مسلمانان و شیعیان مطرح می شد، شیوه ی دیگری برای تحکیم پایه های اعتقادی بود. با توجه به شرایط خاص فرهنگی عقیدتی عصر امام صادق(علیه السلام) پرسش ها و ابهام ها بیشتر پیرامون مسایل کلامی؛ به ویژه مسأله خداشناسی بود. در باب توحید و عدل الهی احادیث بسیاری از آن بزرگوار نقل شده است؛ چنان که می فرماید: «توحید آن است که آنچه بر خود روا می داری بر خدا روا نداری و عدل آن است که کاری را که اگر خود انجام می دادی مورد ملامت واقع می شدی به خالقت نسبت ندهی».

درگیری مسلمانان با برداشت های نادرست از معانی صفات ذات و افعال الهی، سبب پیدایش افکار گوناگون انحرافی گردید. گروهی صفات خداوند را همانند صفات مخلوقات معرفی کردند، دسته ای دیگر صفات خداوند را عارض بر ذات و گروهی دیگر تعبیر دیگری می آوردند.

این بیراهه ها، امام صادق(علیه السلام) را بر آن داشت تا به سؤالات مطرح شده با بیانی دقیق پاسخ دهد.

مسأله رؤیت خداوند در دنیا، یا آخرت به سرعت به یکی از مسایل مورد بحث مسلمانان تبدیل شد. در پی تفسیرهای ظاهری از برخی آیات، نظرات گوناگونی رخ نمود. امام صادق(علیه السلام) حقیقت واقع را چنین فرمود: «چشم ها او را نمی بینند؛ ولکن قلب ها با حقیقت ایمان او را در می یابند. خداوند با حواس ظاهری درک نمی شود و قابل مقایسه با مردم نیست و بدون تشبیه شناخته می شود».

قضا و قدر الهی، اختیار، یا بی اختیاری انسان از جمله مسایلی بود که باعث ایجاد فرقه های گوناگون میان مسلمانان شد. امام صادق(علیه السلام) پس از بیان حدیث «لاجبرو لاتفویض بل امرٌ بین الأمرین» در شرح آن چنین فرمود: «زمانی که فردی انجام گناهی را اراده می کند و تو او را نهی می کنی و سپس رهایش می سازی و او گناه را مرتکب می شود، این ترک کردن تو به معنای امر او بر گناه نیست».

3- جلسات درس، یا دانشگاه بزرگ جعفری را می توان از مهم ترین اقدامات آن بزرگوار در جهت گسترش و نشر معارف و علوم اهل بیت: دانست. قیام ها و شورش های متعدد که سرتاسر سرزمین اسلامی را در برگرفته بود فضای مناسبی را برای امام صادق(علیه السلام) پدید آورد تا از سرگرمی حکومت به امور سیاسی نهایت استفاده بشود و با تأسیس حوزه بزرگ علمی، علوم مختلفی را ـ که برخی از آن ها در اسلام سابقه نداشت ـ معرفی نماید.

حاصل تلاش های علمی امام(علیه السلام) و جلسه های درس ایشان، تعلیم و تربیت چهار هزار شاگرد بود. دانش آموختگان محافل علمی اقدام به جمع آوری بسیاری از احادیث متروک و فراموش شده کردند و کتاب های بسیاری را تألیف نمودند. گردآوری چهارصد اصل از سوی چهارصد تن از اصحاب آن حضرت را نمونه ای از مهم ترین اقدامات علمی آن زمان می توان برشمرد.

امام جعفر صادق(علیه السلام) در این حرکت علمی بزرگ توده های مردم را با معارف حقیقی دین اسلام آشنا نمود. آنان دریافتند که چگونه حاکمان و خلفای جور با غصب خلافت، مسیر جانشینی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) را منحرف ساخته و مسلمانان را به تباهی و گمراهی کشاندند؛ از این رو توجه به اهل بیت و خاندان رسالت: روز به روز بیشتر شد و به دنبال آن قیام های متعدد برای مبارزه با ظلم و ستم دستگاه حاکمه به وقوع پیوست و مخالفت ها به اوج خود رسید.

4- تعلیم و تربیت شاگردان متخصص یکی دیگر از فعالیت های امام صادق(علیه السلام) بود. آن بزرگوار از استعداد شاگردان خود به خوبی آگاه بود و برای هر یک از آنان در خور ادراک و استعدادشان مطالب مهم و دقیق هر رشته علمی را در جلسات خصوصی در میان می گذاشت و به آموزش آنان می پرداخت.

5- مناظرات علمی امام جعفر صادق(علیه السلام) نقش به سزایی در پیرایش و اصلاح اعتقادات و مبارزه با عقاید انحرافی داشت. آن بزرگوار همواره از دعوت متفکران و سران فرق و ادیان مختلف برای مناظره استقبال می نمود؛ چرا که بدین وسیله نه تنها بطلان عقاید و آرای منحرف آشکار می گردید، بلکه ثبت و ضبط مناظره ها دسترسی دیگران را به این مطالب آسان می نمود و بدین وسیله سایر مسلمانان در نقاط دیگر از آن بهره مند شدند. این گونه بود که فن گفت وگو و مناظره در میان مسلمانان به شیوه ی صحیح و مطلوب شکل گرفت و جایگاه ویژه ی خود را باز یافت.

شیوه امام صادق(علیه السلام) در مناظرات علمی بسیار حایز اهمیت است. دقت، متانت و علم امام به گونه ای بود که حتی تحسین مخالفان را بر می انگیخت. آن بزرگوار براساس امور مورد قبول طرف مقابل استدلال می نمود و چنان قاطعانه دلایل خود را بازگو می فرمود که طرف گفت وگو جز اعتراف به بطلان رأی و نظر خود و تسلیم در برابر امام(علیه السلام) راه دیگری نداشت.

آن حضرت در مناظره با گروه های ملحد، بطلان عقاید آن ها را به اثبات می رساند و درک و شناخت صحیح از توحید و صفات الهی را ارائه می فرمود.سرانجام پس از 34 سال تلاش بی وقفه امام جعفر صادق(علیه السلام) در راه بیان حقایق و معارف دینی، حقیقت دین ـ که دچار انحرافات بسیاری شده بود ـ بار دیگر زنده شد و اصول اعتقادی صحیح دین اسلام تبیین گردید. این حرکت عظیم علمی سبب شد تا هرگونه شک و شبهه پیرامون مسایل دینی رخت بندد و در پی پاسخ های روشن و کافی به حاشیه رانده شود. از آن زمان تاریخ مذهب شیعه با نام مبارک امام جعفر صادق(علیه السلام) همراه و ملازم شد.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی