SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

سلام...امیدوارم روز خوبی داشته باشید...

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

شفاعتگر روز جزا

پیامبر(صلی الله علیه و آله)در برخی از سخنان خویش دختر گرامی خود را شفاعتگر روز جزا خوانده است.

در مورد این مقام زهرا(علیها السلام)  در روایات چنین آمده: روزی جابر به امام باقر(علیه  السلام)  می گوید: فدایتان گردم، حدیثی در فضیلت جده تان برای من بیان نمایید تا با بیان آن برای شیعیان باعث شادی آن ها شوم. امام فرمود: زمانی که قیامت برپا شود،برای انبیاء منابری از نور قرار می دهند اما منبر من از همه منابر بالاتر است سپس ندا می رسد ای محمد خطبه بخوان و من خطبه ای می خوانم که مانند آن را هیچ نبی و رسولی نخوانده است.... سپس منادی ندا کند کجاست فاطمه(علیها السلام)  ...و او با هزاران فرشته وارد محشر شده و به طرف بهشت می رود،

اما نزدیک در بهشت توقف می کند. به او خطاب می شود: دختر حبیب من چرا ایستادی؟ پاسخ می دهد: پروردگارا دوست دارم در چنین روزی قدر و ارزش مرا نمایان کنی. خداوند می فرماید: برگرد و بنگر هر کسی در قلبش محبت تو یا ذریه تو باشد، دست او را گرفته و داخل بهشت کن. قسم به خدا جابر در آن روز زهرا(علیها السلام)  مانند پرنده ای که دانه های خوب و مرغوب را از دانه های بد و پست جدا می کند، شیعیانش را از از میان دیگران جدا می سازد و شفاعت می نماید. زمانی که به در بهشت می رسند می ایستند از آن ها می پرسند، چرا توقف کردید؟ فاطمه(علیها السلام)  شما را شفاعت کرده است. آن ها نیز از پروردگار خود می خواهند ارج و مقام خود را ببینند، خطاب می رسد، ای حبیبان من برگردید و بنگرید چه کسی شما را به خاطر حب فاطمه(علیها السلام)  دوست راشته؟ چه کسی به خاطر محبت فاطمه(س) شما را اطعام نموده؟ چه کسی به خاطر حب فاطمه(علیها السلام)  دیگران را سیراب نموده؟ چه کسی به دلیل محبت فاطمه(علیها السلام)  غیبتی را از شما رد کرده است؟ دستش را بگیرید و داخل بهشت کنید.

زهرا (علیها السلام)  نیز مانند پدر از وضعیت شیعیانش نگران است و همراه پدر تا کنارشعله های آتش می آید تا از میان امت پدرش، عده ای را شفاعت کند. این نگرانی به خوبی از متن گزارش های تاریخی نمایان است.

در برخی از گزارش ها پیامبر بعد از این که مقام شفاعت زهرا(علیها السلام)  را به او مژده می دهد، ویژگی های زنانی را که شفاعت زهرا(علیها السلام)  شامل آن ها می شود، بیان کرده می فرماید: می بینم دخترم فاطمه(علیها السلام)  را در روز قیامت که با هفتاد هزار ملک از هر طرف وارد محشر می شود و زنان مؤمن امتم را به سوی بهشت می برد.هر زنی که نماز های واجب خود را بخواند و روزه رمضان را بگیرد و حجش را به جا آورد، زکات مالش را دهد، همسرش را اطاعت نماید و علی(علیه السلام)  را امام و ولی خود بداند، به شفاعت دخترم فاطمه(علیها السلام)  وارد بهشت خواهد شد.

پیامبر(ص) در کلام زهرا(س)

همانگونه که همگان می دانند، شرایط خاصی بر جامعه پس از پیامبر(ص) حاکم بوده است که بسیاری از وقایع و رخدادها را تحت الشعاع قرار داده بود. بیش از هرچیز دستگاه حاکمه و نتایج سقیفه باعث شده بود که جریان سیاسی خاصی در حاکمیت قرار گیرد. دستگاه حاکمه نیز بقاء خود را در گرو طراحی برخی قضایا می دید که به­ناچار باعث انزوای سیاسی خاندان پیامبر(ص) می شد. لذا سخنان کمی از این بانوی برجسته در دست می باشد.

از جمله ی خطبه با شکوه زهرا(س) که می توان سیمای پر شکوه محمد(ص) را در آینه آن به تصویر کشید.

یکی از محور های اصلی در این خطبه اصل نبوت و پیامبر شناسی است. زهرا(س) در این جهت تلاش بسیاری از خود نشان داد و در وصف شخصیت پر شکوه پدر با بیانی زیبا چنین فرمود:

أشهد أن أبی محمد(ص)عبده و رسوله اختاره وأنتجبه قبل أن أرسله و سماه قبل أن اجتبله و اصطفاه قبل أن ابتعثه... فأنارالله بمحمد ظلمها...و قام فی الناس بالهدایة و أنقذهم من الغوایة و بصرهم من العمایة... ثم قبضه الله إلیه قبض رأفة و اختیار و رغبة....[15]

شهادت می دهم که پدرم محمد(ص) بنده و فرستاده خداست. پیش از آن که او را برای نجات مردم بفرستد، وی را بر گزید و پیش از این که او را بیافریند، برای این مقام نامزدش ساخت و پیش از آن که او را مبعوث نماید او را بر گزید. خداوند متعال در پرتو نور افشانی های محمد، تاریکی ها را بر چید...او برای هدایت بشریت به په خواست و آنان را از گمراهی ها و اسارت رهایی داد و دیدگانشان را بینا ساخت...سپس خداوند مهربان روح مطهر پیامبرش را با نهایت مهر و محبت و از سر رغبت و رأفت به سوی خود برد.

همان طور که از متن خطبه به دست می آید، در کلام زهرا(س) چند ویژگی مهم برای رسول خدا ترسیم شده است:

بندگی شایسته و درحد اعلا

بندگی شایسته و در حد اعلا از ویژگی های بارز پیامبر(ص) بود، همان بندگی ای که به معنای خضوع کامل بنده در برابر پروردگار است. همان مقامی که در مناجات شعبانیه به آن اشاره شده و آمده: إلهِی هَبْ لِی کمالَ الانقطاعِ إلیک... همان عباد الله المخلصین که در قرآن ذکر شده است.[16] بندگی که جز خدا کسی را نبیند و حرکت و سکونی جز با اراده و رضایت خدا ندارد. این جاست که سراسر زندگی او عبادت می شود.

هدایت گر و وسیله و نجات مردم از گمراهی

از ویژگی های مهم پیامبر(ص)، در کلام دخترش،تلاش گسترده ایشان در جهت هدایت مردم است. مردم جاهلی که در قرآن وضعیت آن ها چنین ترسیم شده: )وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها([17]؛ و برکنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید.

بت پرستی،انحرافات اعتقادی، فساد اخلاقی،خرافات،برادر کشی و قتل و غارت گری و... باعث شده بود که در پرتگاه جهنم قرار گیرند و این رسول خدا(ص) بود که با سعه صدر و صبر بسیار آن ها را از وضع بدی که در آن قرار داشتند، نجات دهد. و آن قدر در این راه متحمل زحمت گشت که خداوند خطاب کرد: ما این قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت اندازی.

آنچه تاکنون بیان شد، مقدمه ای بود بر آن که پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) از چه خصوصیات و ویژگی هایی، نزد یکدیگر برخوردار بوده اند. اما جان کلام در باب جلوه های رفتاری این دو بزرگوار بوده است؛ بنابراین لازم است در این جا به نمونه هایی از جلوه های رفتاری آنان پرداخته شود.

محبت و احترام متقابل

سبک وسیره رسول خدا(ص) در رابطه و برخورد با زهرا(س) بر محورمحبت و احترام و تکریم دور می زد و از عادات ایشان، ملاطفت و مهربانی با کودکان بود؛ زیرا که پیامبر(ص) به آن چه می گفت اعتقاد داشت. روایات بسیاری در مورد چگونگی برخورد با فرزندان از ایشان نقل شده است از جمله:

وَ عَنْهُ 9 قَالَ: أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ...[18] فرزندان خود را گرامی داشته و به آنها احترام کنید و با آداب و روشی زیبنده آنها را بار آورید.

و در روایت دیگری فرمودند:

رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَی بِرِّهِ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ التَّأَلُّفِ لَهُ وَ تَعْلِیمِهِ وَ تَأْدِیبِه[19] خداوند رحمت کند بنده ای را که به وسیله نیکی و ایجادالفت و تعلیم و تأدیب فرزندش، او را بر نیکوکاری یاری دهد.

ِاحترام این پدر نسبت به فرزندش توسط راویان بسیاری به تصویر کشیده شده به طوری که افراد زیادی به این نکته مهم در رفتار پیامبر(ص) اشاره نموده اند.

از عایشه نیز نقل شده که: زمانی که فاطمه(س) بر پیامبر(ص) وارد می شد او بسیار خوشحال می شد و دست فاطمه(س) را می بوسید و او را در جای خویش می نشاند.[20]

احترام میان این پدر و فرزند به دلیل علاقه شدید میان آنها و معرفت کاملی بود که آنها نسبت به یکدیگر داشتند.

در ابتدای رسالت پیامبر(ص) به دلیل آزاد منشی پیامبر و رفتار صمیمانه ای که با مردم داشت افرادی به خود اجازه داده وایشان را محمد صدا زده و حتی در مواردی بر او پیشی گرفته و آن چنان که باید ادب حضورحضرت را رعایت نمی کردند لذا خداوند متعال به آن ها هشدار دادکه رسول خدا(ص) را آن گونه که یکدیگر را خطاب می کنید صدا نزنید.[21]

بعد از نزول این آیه، علیرغم نزدیکی وصمیمیت خاصی که میان زهرا(س) و پدرش وجود داشت، اما ادب انسانی و خدایی زهرا(س) حکم می کرد که دستور خداوند را گردن نهد. لذا ایشان هم پدر را رسول الله خطاب می کرد، اما زمانی که پیامبر(ص) این کلمه را از او شنید فرمود: زهرا(س) جان پدر به قربانت! این آیه در رابطه با تو نیست تو همواره مرا پدر خطاب کن. پدر گفتن تو قلب مرا زنده و شاداب می کند و به رضایت خدا نزدیک تر است.[22]

فاطمه(علیها السلام)و هجرت

هجرت این اصل بزرگ تاریخی که موجب تحولاتی شگرف در زندگی انسان می شود، بر تارک زندگی پر رمز و راز فاطمه(علیها السلام)می درخشد. فاطمه در مکه است و بی تاب. پدر در دو فرسخی مدینه در قبا، مرکز قبیله بنی عمرو بن عوف، منتظراو و علی(علیه السلام)است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)   دوشنبه 12 ربیع الاول به قبا رسید; ولی تا آخر هفته درآنجا توقف کرد و منتظر قافله علی(علیه السلام)و فاطمه و دیگر مسلمانان مهاجر شد.هنگامی که علی(علیه السلام)به قبا رسید، خون از قدمهایش روان بود و نتوانست خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)  برسد. رسول اکرم بی درنگ سمت نقطه ای که علی(علیه السلام)بود، حرکت کرد; اورا در آغوش گرفت و چون قدمهای مجروحش را دید، گریست.زهرای مرضیه همراه پدر به مدینه وارد شد تا نقطه عطفی در تاریخ اسلام و شیعه گردد و جهانی از عظمت و زیبایی را در خانه گلین خویش تحقق بخشد. ام سلمه می گوید: پس از ازدواجم با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)   سرپرستی فاطمه به من واگذار شد; ولی [اوبه تربیت نیاز نداشت و] از من آداب دان تر و به همه مسائل آشناتر بود.

علی (علیه السلام )سه فاطمه را از مکه به طرف مدینه حرکت داد: فاطمه زهراء دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)   فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین و فاطمه دختر «زبیر بن عبدالمطلب» که اتفاقا دشمنان هم که با صد شتر برای ردیابی و دستگیری پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)   همه راههای خروجی و اطراف مکه را جستجو می کردند با علی (علیه السلام )و همراهان او برخورد نمودند و مانع حرکت و هجرت آنان شدند، برای آنان شرائط سخت و هولناکی به وجود آمد و فاطمه ها مرعوب و ناراحت شدند، اما عنایت خداوندی و شجاعت و کیاست علی (علیه السلام )آنان را از تعرض دشمنان مصون داشت، و سرانجام فاطمه زهرا (علیها السلام )و سایر بانوان به سلامت به مدینه رسیدند و در خانه «ابو ایوب انصاری» به رسول خدا ملحق شدند

بدین ترتیب، فاطمه (علیها السلام )ایکه حدود 10 سال داشت، به عنوان یک عنصر مقاوم و معصوم، و یک الگوی رفتاری سرفراز، هجرت خویش را از مکه به مدینه، با نهایت مقاومت و سربلندی به انجام رسانید، تا در سنگرهای جدید رسالت، مبارزه و مسئولیت الهی خویش را ادامه دهد.

 

درود و صلوات خدا بر ستاره محمدی و شکوفه رسالت، هنگامی که نورش بر این جهان تجلی کرد; زمانی که بر پیشانی ستمگران مهر باطل شد و هنگامی که در سکوت شب،دور از چشم نامحرمان، در بستر خاک آرمید و غروبی پررمز و راز در تاریخ خویش پدید آورد.

ازدواج با علی (علیه السلام )

در این دوره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله )با ام سلمه ازدواج کرد و سرپرستی و تربیت فاطمه (علیها السلام ) را به او سپرد ولی فاطمه نوری الهی بود که خود به دیگران نور می بخشید، ام سلمه می گوید: «به خدا قسم من از او ادب می آموختم و او را نیازی به آموختن آداب از من نبود و همه چیز را بهتر از من و دیگران می دانست.

ابوبکر و عمر و سعد بن معاذ در مسجد بودند که سخن از ازدواج فاطمه (علیهاالسلام) به میان آمد. ابوبکر گفت: بزرگان قریش از او خواستگاری کرده اند ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله )جواب داده که امر او با پروردگار است. اگر بخواهد او را تزویج خواهد کرد. ولی علی پیرامون خواستگاری تا به حال چیزی نگفته است. کسی هم به علی پیشنهادی نکرده است. فکر می کنم چیزی جز تنگدستی مانع تقاضای او نیست و البته می دانم خدا و پیامبر هم فاطمه را فقط برای او نگاه داشته اند.، ابوبکر به عمر و سعد بن معاذ گفت:, برخیزید به نزد علی برویم و از او بخواهیم به خواستگاری برود و اگر تنگدستی را بهانه کرد، ما کمکش می کنیم.، سعد بن معاذ گفت: , بسیار درست گفتی.،

آن گاه برخاستند و به خانه ی علی (علیه السلام) رفتند امّا او را در خانه اش نیافتند. در آن موقع روز علی علیه السلام شتر خود را برای آب کشی به باغ مردی از انصار برده بود تا اجرتی بگیرد. آن ها نیز به باغ رفتند و خدمت او رسیدند. ابوبکر گفت:, ای علی هیچ ویژگی وجود ندارد که تو در آن از همه پیشی نگرفته باشی، رابطه ی تو با پیامبر (صلی الله علیه و آله )هم از جهت خویشاوندی، همنشینی دائمی، نصرت و یاری و روابط معنوی معلوم است. همه ی بزرگان فاطمه (علیهاالسلام) را خواستگاری کرده اند ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله )هیچ یک را نپذیرفت و فرمود امر او با پروردگار است. پس چه مانعی وجود دارد که نمی توانی خواستگاری کنی؟ من گمان دارم خدا و حضرت، او را برای تو نگاه داشته اند.،

امام(علیه السلام)  با شنیدن این جملات متأثر شد و گفت:... کیست که فاطمه را نخواهد امّا به خاطر تنگدستی از اظهار تمایل خود شرم دارم. آن گروه به هر صورت بود او را راضی کردند. علی (علیه السلام) شتر خود را گشود و به خانه آورد.

آن گاه نعلین پوشید و راهی منزل رسول خدا (صلی الله علیه و آله )شد. تا علی(علیه السلام)  در زد، ام سلمه پرسید: کیستی؟ امّا قبل از آن که علی(علیه السلام)  جواب دهد، پیامبر (صلی الله علیه و آله )فرمود:, ای ام سلمه! برخیز و در را باز کن. او مردی است که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند.،

ام سلمه پرسید:, پدر و مادرم فدای تو باد! کیست که تو در حق او چنین می گویی، با این که او را هنوز ندیده ای.،

حضرت فرمود:, ساکت باش ای ام سلمه! که این مردی است که سفاهت ندارد و زود از جا به در نمی رود.

این برادر و پسر عم من و محبوب ترین خلق خدا به سوی من است.،

ام سلمه می گفت:, من برجستم تا

زود در را باز کنم که لباسم به پایم پیچید و چیزی نمانده بود که به زمین بخورم. وقتی در را باز کردم علی (علیه السلام) را دیدم. از حیا و شرم سر به زیر افکنده بود.

بعد از درخواست پیامبر پیرامون حاجت خود گفت:, پدر و مادرم فدای تو باد. می دانی یا رسول الله که وقتی من کودک بودم مرا از عموی خودت ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتی. از غذای خود به من دادی و با آداب خود مرا تربیت کردی؛ نسبت به من از پدر و مادر مهربانتر بودی؛ حق تعالی مرا به برکت تو هدایت کرد و .... یا رسول الله به درستی

که تو ذخیره ی من در دنیا و آخرت هستی. به آن کرامت ها که حق تعالی به برکت تو نسبت به من کرده می خواهم همسر و خانه داشته باشم و نزد شما برای خواستگاری آمده ام.،

ام سلمه گفت در این هنگام چهره ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله )از شنیدن آن سخنان شکفته شد و با تبسّم به او گفت:, آیا خود چیزی داری که او را به تو تزویج کنم؟، حضرت پاسخ داد:, پدر و مادرم فدایت، به خدا سوگند چیزی از دارایی من از شما پنهان نیست، شمشیری دارم و زرهی و شتری که با آن آب می کشم و مالک چیز دیگری نیستم.، رسول خدا فرمود:, شمشیر تو برای جهاد و شتر برای آب کشی نخلستان و رفع نیاز اهل خود و سفر لازم است. تو را به زره تزویج کردم و به آن راضی هستم. ای علی! می خواهی بشارتی به تو بدهم. علی (علیه السلام) عرض کرد:, بلی یا رسول الله.، پیامبر فرمود:, بشارت باد بر تو به درستی که خداوند فاطمه را به تو تزویج کرد در آسمان پیش از آن که من او را به تو در زمین تزویج کنم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی