SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

سلام...امیدوارم روز خوبی داشته باشید...

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

زندگی امام حسن عسکری (علیه السلام)

هشتم ربیع الثانی سال 232 ه . ق، خورشید مدینه طلوع دیگرگونه ای داشت. خانه امام هادی علیه السلام غرق شادی و نور بود و فرشتگان برای طواف دور گهواره امام حسن عسکری علیه السلام صف کشیده بودند. آن امام والامقام، پس از پدربزرگوارش، در 22 سالگی به امامت رسید و پس از شش سال امامت، در 28 سالگی شربت شهادت نوشید. در این مقاله به جنبه هایی از زندگی ایشان می پردازیم.

مادر

مادر امام حسن عسکری علیه السلام حُدَیث، حُدَیثه، سوسن و به قولی سلیل نام داشت. او از زنان پرهیزکار روزگار و دارای عالی ترین فضیلت ها بود. در روایت آمده است که وقتی مادر امام حسن عسکری علیه السلام نزد امام هادی علیه السلام آمد، ایشان فرمود: «سلیل، از آفت ها، پلیدی ها و ناپاکی ها محفوظ است.» سپس رو به او کرد و ادامه داد: «به همین زودی، خداوند حجت خود را به تو عطا می کند.

امام یازدهم

امام پس از امام هادی علیه السلام ، فرزندش ابومحمد حسن عسکری علیه السلام است. او از نظر دانش، زهد، خرد، عصمت، شجاعت، اخلاق و کرامت، سرآمد عصر خویش بود. در روایت آمده است که امام هادی علیه السلام فرمود: «پسرم، ابومحمد از نظر فطرت، خیرخواه ترین افراد خاندان پیامبر و از نظر محبت و برهان، معتبرترین آنهاست. او جانشین من است.

دوران زندگانی

امام حسن عسکری علیه السلام کودکی خود را در مدینه گذراند. ایشان در سال 235 ه . ق که چهارساله بود، با پدر بزرگوارش به سکونت در سامرا مجبور شد و حدود نوزده سال با پدر خویش در این شهر ساکن بود. پس از شهادت پدر، به مدت شش سال امامت کرد و در این مدت به علت سخت گیری بیش از حد عباسیان، با تقیه بسیار رفتار می کرد و جز یاران نزدیک، کسی را برای ملاقات نمی پذیرفت.

خبر دادن از مرگ مهتدی

یک سال و چند ماه از امامت امام حسن عسکری علیه السلام در زمان خلافت متوکل عباسی سپری شد. پس از او مُهتدی به تخت خلافت نشست. او آن حضرت را به زندان انداخت و حتی قصد کشتن امام را داشت که خداوند به او مهلت چنین کاری را نداد.

یکی از یاران ایشان می گوید: من با امام حسن عسکری علیه السلام در زندان مهتدی عباسی بودم. روزی آن حضرت به من فرمود که این ستم کار امشب از دنیا می رود و شخص دیگری خلیفه می شود. صبح روز بعد، خبر کشته شدن مهتدی عباسی در همه جا منتشر شد.

در زندان معتمد

پس از مرگ مهتدی، پسرعمویش معتمد خلیفه شد. ستم او به امام حسن عسکری علیه السلام بیش از ستمگران پیشین بود. او بارها امام را به زندان انداخت و به دست خشن ترین زندان بانان سپرد تا ایشان را به بدترین صورت شکنجه کنند. برای نمونه، در روایات آمده است که نحریر، خادم مخصوص خلیفه، برای آزار دادن امام حسن عسکری علیه السلام ، او را میان درندگان انداخت. آنان مطمئن بودند که با این کار، حضرت کشته خواهد شد، ولی با کمال شگفتی دیدند ایشان میان درندگان به نماز ایستاده است و آنها نیز فروتنانه به دور حضرت حلقه زده اند.

دو وظیفه حساس

امام حسن عسکری علیه السلام افزون بر مسئولیت هدایت و ارشاد مردمان و بیان احکام راستین اسلام، دو وظیفه حساس دیگر نیز بر عهده داشت: یکی، آماده ساختن شیعیان برای زمان غیبت و دیگری، معرفی فرزند خویش به عنوان آخرین امام و مهدی موعود. با وجود خفقان شدید در سامرا و تلاش های جاسوسان خلیفه، امام حسن عسکری علیه السلام به بهترین صورت ممکن این دو کار را انجام داد. ارتباط با شیعیان جهان اسلام از سوی دستگاه پنهانی وکیلان صورت می گرفت و ایشان از هر فرصتی برای خبر دادن درباره جانشین خویش به شیعیان استفاده می کرد.

برای نمونه، در روایتی آمده است که روزی امام حسن عسکری علیه السلام چهل نفر از شیعیان مورد اعتماد خود را جمع کرد و مهدی موعود را به آنان نشان داد و فرمود: «این امام شما پس از من است. از او اطاعت کنید و پس از من دچار اختلاف نشوید که هلاک خواهید شد.

تفسیر

امام حسن عسکری علیه السلام کتاب ها و رساله های گوناگونی برای استفاده شیعیان نوشته است. از جمله کتاب های آن حضرت، تفسیر معروفی است که بخش زیادی از آن را علامه مجلسی در بحارالانوار آورده است. این تفسیر، املای امام به دو نفر از یاران، به نام های یوسف بن محمد و علی بن محمد استرآبادی است که برای دانش آموزی نزد ایشان می رفتند. آن حضرت ابتدا احادیثی را در مورد فضیلت قرآن و اهل قرآن بیان کرده و سپس آیات را به صورتی بسیار زیبا تفسیر فرموده است. این کار، هفت سال طول کشید. 

اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن عسکری علیه السلام

خلفای عباسی از هرگونه اعمال فشار و محدودیت نسبت به امامان دریغ نمی کردند و این فشارها در عصر امام جواد و امام هادی و امام عسکری در سامراء به اوج خود رسید. شدت این فشارها به قدری بود که سه پیشوای بزرگ شیعه که در مرکز حکومت آنها (سامراء) می زیستند، با عمر کوتاهی جام شهادت نوشیدند: امام جواد در سن 25 سالگی، امام هادی در سن 41 سالگی و امام عسکری در سن 28 سالگی که جمعا 92 سال می شود;و این حاکی از شدت فشارها و صدمات رسیده بر آنها می باشد. ولی در این میان، فشارها و محدودیتهای زمان امام حسن عسکری، به دو علت، از دو پیشوای دیگر بیشتر بود:

1-در زمان امام عسکری-علیه السلام-شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق در آمده بود و همه مردم می دانستند که این گروه به خلفای وقت معترض بوده و حکومت هیچ یک از عباسیان را مشروع و قانونی نمی داند، بلکه معتقد است امامت الهی در فرزندان علی-علیه السلام-باقی است، و در آن زمان شخصیت ممتاز این خانواده امام حسن عسکری-علیه السلام-بود. گواه قدرت شیعیان، اعتراف «عبید الله » ، وزیر «معتمد» عباسی، به این موضوع است. توضیح اینکه پس از شهادت حضرت عسکری، برادرش جعفر «کذاب » نزد عبید الله رفت و گفت: منصب برادرم را به من واگذار، من در برابر آن سالیانه بیست هزار دینار به تو می دهم. وزیر به او پرخاش کرد و گفت: احمق! خلیفه آن قدر به روی کسانی که پدر و برادر تو را امام می دانند، شمشیر کشید تا بلکه بتواند آنان را از این عقیده برگرداند، ولی نتوانست، و با تمام کوششهایی که کرد توفیقی به دست نیاورد، اینک اگر تو در نظر شیعیان امام باشی نیازی به خلیفه و غیر خلیفه نداری و اگر در نظر آنان چنین مقامی نداشته باشی، کوشش ما، در این راه کوچکترین فایده ای نخواهد داشت. -خاندان عباسی و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر، می دانستند مهدی موعود که تار و مار کننده کلیه حکومتهای خود کامه است، از نسل حضرت عسکری-علیه السلام-خواهد بود، به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگی او بودند تا بلکه بتواند فرزند او را به چنگ آورده و نابود کنند (همچون تلاش بیهوده فرعونیان برای نابودی موسی!) چنانکه در جریان شهادت امام توضیح خواهیم داد.

به دلائل یادشده در بالا، فشار و اختناق در مورد پیشوای یازدهم فوق العاده شدید بود و از هر طرف او را تحت کنترل و نظارت داشتند. حکومت عباسی به قدری از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعی امام نگران بود که امام را ناگزیر کرده بود هر هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود.  دربار عباسی به قدری وحشت داشت که به این مقدار کفایت نکرد، بلکه «معتز» امام را بازداشت و زندانی کرد و حتی به «سعید حاجب » دستور داد امام را به سمت کوفه حرکت داده و در راه او را به قتل برساند، ولی پس از سه روز، ترکان، خود او را به هلاکت رساندند.

پس از او «مهتدی » نیز امام را بازداشت و زندانی کرد و تصمیم به قتل حضرت داشت که خداوند مهلت نداد و ترکان بر ضد او شوریدند و وی را به قتل رساندند.

تدابیر امنیتی امام عسکری علیه السلام

علاوه بر آنچه گفتیم، اسناد و شواهد دیگری در دست است که از یک سو عمق شیطنت و وسعت نقشه های خائنانه دربار عباسی در مورد امام و یارانش را نشان می دهد، و از سوی دیگر هشیاری و تدابیر امنیتی امام را بخوبی جلوه گر می سازد که از آن جمله چند مورد یاد شده در زیر را می توان نام برد:

1-ابو هاشم داود بن قاسم جعفری می گوید: ما چند نفر در زندان بودیم که «امام عسکری » و برادرش «جعفر» را وارد زندان کردند. برای عرض ادب و خدمت، به سوی حضرت شتافتیم و گرد ایشان جمع شدیم. در زندان، مردی «جمحی » (خ ل: عجمی) بود و ادعا می کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وی شد و گفت: اگر در جمع شما فردی که از شما نیست نمی بود، می گفتم کی آزاد می شوید. آنگاه به مرد «جمحی » اشاره کرد که بیرون رود، و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرد از شما نیست، از او برحذر باشید، او گزارشی از آنچه گفته اید برای خلیفه تهیه کرده که هم اکنون در میان لباسهای اوست. یکی از حاضران او را تفتیش کرد و گزارش را که در لای لباس پنهان کرده بود، کشف کرد، مطالب مهم و خطرناکی درباره ما نوشته بود.

این حادثه نشان می دهد که حتی در زندان هم برای کنترل امام و شیعیان، مامور مخفی گماشته بودند.

2-یکی از یاران امام بنام «احمد بن اسحاق » می گوید: به حضور امام رسیدم و از او درخواست کردم که چیزی بنویسد و من خط او را ببینم تا اگر نامه ای از او رسید، خطش را بشناسم (و دشمن نتواند بنام امام نامه جعل کند) امام فرمود: خط من، گاهی با قلم باریک و گاهی با قلم پهن است، اگر چنین تفاوتی مشاهده کردی نگران نباش.

3-یکی از یاران امام می گوید: ما گروهی بودیم که وارد سامراء شدیم و مترصد روزی بودیم که امام از منزل خارج شود تا بتوانیم او را در کوچه و خیابان ببینیم. در این هنگام نامه ای به این مضمون از طرف امام به ما رسید: هیچ کدام برمن سلام نکنید، هیچ کس از شما به سوی من اشاره نکند، زیرا برای شما خطر جانی دارد

4-عبد العزیز بلخی » می گوید: روزی در خیابان منتهی به بازار گوسفند فروشها نشسته بودم. ناگهان امام حسن عسکری را دیدم که به سوی دروازه شهر حرکت می کرد. در دلم گفتم: خوب است فریاد کنم که: مردم! این حجت خدا است، او را بشناسید. ولی با خود گفتم در این صورت مرا می کشند! امام وقتی به کنار من رسید و من به او نگریستم، انگشت سبابه را بر دهان گذاشت و اشاره کرد که سکوت! من بسرعت پیش رفتم و بوسه بر پاهای او زدم. فرمود: مواظب باش، اگر فاش کنی، هلاک می شوی! شب آن روز به حضور امام رسیدم. فرمود: باید رازداری کنید و گرنه کشته می شوید، خود را به خطر نیندازید.

5-در زمان امام عسکری-علیه السلام-شخصی از علویان به عزم کسب و کار از سامراء بیرون آمده و به سوی بلاد جبل (قسمتهای کوهستانی غرب ایران تا همدان و قزوین) رفت. شخصی از دوستداران امام از مردم «حلوان » (پل ذهاب) به او برخورد کرد و پرسید:

-از کجا آمده ای؟

-از سامراء.

-آیا فلان محله و فلان کوچه را می شناسی؟

-آری.

-از حسن بن علی خبری داری؟

-نه.

-برای چه به جبل آمده ای؟

-برای کسب و کار.

-من پنجاه دینار دارم، آن را بگیر و با هم به سامراء برویم و مرا به خانه حسن بن علی (عسکری) برسان. علوی پذیرفت و او را به خانه امام برد... 

این ماجرا بخوبی نشان می دهد که به واسطه کنترل بسیار شدید حکومت، دسترسی به امام تا چه حد دشوار بوده است.

از طرف دیگر، مبلغی که مرد حلوانی-در برابر راهنمایی او به خانه حضرت-به شخص علوی پرداخت، نشانه اهمیت دیدار با امام در آن روزگار است، زیرا پنجاه دینار در آن زمان مبلغ قابل توجهی بوده است، چه، ارزش یک دینار در آن زمان را برخی از دانشمندان، معادل یک شتر دانسته اند  ، بنا بر این پنجاه دینار از نظر قدرت خرید در آن زمان، مثل این بوده است که کسی در زمان ما، قیمت پنجاه شتر را بپردازد!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی