SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

سلام...امیدوارم روز خوبی داشته باشید...

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

سیری در جوانی امام علی (علیه السلام)

اسوه عاشقان

بر کسی پوشیده نیست که جوانی، حساس ترین دوران زندگی انسان است. در این دوره، همه قوای آدمی در اوج است و بسته به اینکه او چگونه از نیروهای خویش بهره گیری کند، بن مایه زندگی اش شکل می پذیرد. از آنجا که این دوران، اساسی ترین نقش را در تمامی مراحل زندگی ایفا می کند، پیروی از الگویی مناسب که وجود جوان بر اساس آن پایه ریزی شود و به بار بنشیند، اهمیت به سزایی دارد. دوران نوجوانی و جوانی امیرمؤمنان امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)که در فراز و نشیب بسیاری سپری شد و از جنبه های گوناگون قابل تحلیل و الگوبرداری است، می تواند اسوه و سرمشق عالی برای جوانان برومند و فرهیخته میهن اسلامی و عاشقان و شیفتگان مکتب اهل بیت (علیهم السلام)باشد.

الگوی کامل

مقام معظم رهبری درباره ضرورت الگوبرداری جوانان از شخصیت امام علی (علیه السلام)می فرماید: «درخشش امیرالمؤمنین (علیه السلام)در دوران جوانی، همان الگوی ماندگاری است که همه جوانان می توانند آن الگو را سرمشق خودشان قرار دهند. در دوره جوانی، در مکه به عنوان یک عنصر فداکار، باهوش، یک جوان فعال، پیشرو و پیشگام، در همه میدان ها مانع های بزرگ را از سر راه دعوت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) برطرف می کند. در میدان های خطر سینه سپر می کند، سخت ترین کارها را برعهده می گیرد. با فداکاری خود، امکان هجرت پیغمبر به مدینه را فراهم می کند و بعد در دوران مدینه، فرمانده سپاه، فرمانده دسته های فعّال، عالم، هوشمند، جوانمرد، بخشنده، در میدان جنگ، سرباز شجاع و فرمانده پیشرو، در صحنه عرصه حکومت، یک فرد کارآمد و در زمینه مسائل اجتماعی هم یک جوان پیشرفته به تمام معنا می شود.»

جوانی؛ راه آخرت

امیرمؤمنان (علیه السلام)در کلامی دلسوزانه و نصیحتی مشفقانه، راه و رسم صحیح زندگی و روش بهره گیری درست از نعمت جوانی را به جوانان تذکر می دهند و در واقع کلام حضرت، خط روشن حرکت در مسیر انسانیت و دست یابی به سعادت جاوید است. آن حضرت در توضیح آیه شریفه ای که به پیامبر (صلی الله علیه و آله) خطاب می کند: «بهره خویش را نیز از دنیا فراموش مکن»، می فرماید: «سلامت، قوّت، آسایش خاطر، جوانی، نشاط و شادابی و مال و بی نیازی ات را فراموش مکن و در خاطر داشته باش که همه اینها را به گونه ای مصرف کنی و به کارگیری که آخرتت را به کف آوری».در واقع این کلام نورانی حضرت، معنای دیگر روایتی است که می فرماید: «دنیا، مزرعه آخرت است». با این دیدگاه ، جوانی انسان وقتی به کار می آید که با آن، دنیای خویش را آباد سازد و آن را در مسیر آخرت به کار گیرد؛ چنان که سیره و روش زندگی و تاریخ جوانی خود آن حضرت نیز همین گونه بود.

عشق و بندگی

نزد اهل دل و معرفت، عبادت نه تنها پرداختن و اجرای دستورهای دین، بلکه زیباترین مجال دلدادگی و شیدایی پروردگار است. عابدان واقعیِ درگاه دوست، بندگی او را مایه فخر خویش می دانند و درک چنین توفیقی را از عنایت های خاص الهی برمی شمارند. امیرمؤمنان و سرور عابدان، در محراب عبادت خویش چنین زمزمه می کرد:«الهی! مرا همین مایه عزت و شرافت بس که تو خدای منی و همین اندازه فخر و کرامت کافی که عبد و مطیع توام». زندگی امام علی (علیه السلام)به ویژه در دوران جوانی و نوجوانی، سرشار از جلوه های ناب بندگی است تا آنجا که در دوران نوجوانی ایشان و در مکه، آیه ای در شأن عبادت خالصانه آن حضرت نازل گردید: «[آیا کافران برترند] یا آن کس که شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پردازد و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است؟».

مرد اول ایمان

حق جویی و حق پذیری، زیربنای تمامی فضیلت های انسانی است که تعالی روح انسان بر محور همین ویژگی دور می زند. دوران نوجوانی و جوانی، بهترین فرصت برای حرکت و تمرین در ایجاد این صفت یا تقویت و ثبات آن در دل و جان است. این صفت نیک، از برجسته ترین ویژگی های وجودی امیرمؤمنان بود که از آغاز نوجوانی، با پذیرش ایمان و اسلام، آن را در درجه ای بسیار بالا در وجود خویش به ظهور رسانید و تمام ماجراهای بزرگ زندگی ایشان، حول همین محور قرار گرفته است. ایمان به پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هنگامی که در زیر آسمان غیر از او و خدیجه کبرا (علیهاالسلام) هیچ کس به این دعوت و این مکتب ایمان و عقیده نداشت، در حقیقت ایمان به مکتبی بود که پذیرش آن، به معنای اعلان جنگ با همه قدرت های ظالم آن روزگار و نیز مبارزه با نظام فاسد اجتماعی حاکم به شمار می آمد. امیرمؤمنان که در آن زمان نوجوانی ده ـ دوازده ساله بود، به عنوان نخستین مؤمن، آن را پذیرفت و مردانه پای آن ایستاد و همه مشکلات را نیز در این راه به جان خرید.

نخستین گام در ایثارگری

جایی که هدف و مقصد والای انسان، رسیدن به توحید و فتح قله های بلند ایمان و معرفت است که ورای آن هیچ هدفی تصور نمی شود، در راه کسب آن، باید به پیشواز رنج و محنتی رفت که ارزش تحمل آن را دارد و امیرمؤمنان بهترین الگوی چنین مقاومتی است. آن حضرت از ابتدا که در اوان نوجوانی و در شهر مکه به پیامبر ایمان آورد، مورد تمسخر قرار گرفت. در شهری که مردم آن اهل توسل به خشونت و عاری از فضیلت های انسانی بودند، از سوی یک انسان بزرگ پیام دعوت به انسانیت و توحید مطرح شد؛ پیامی که همه چیز جامعه را ـ اعم از عقاید، آداب و سنت ها ـ زیر سؤال می برد و به همین دلیل، قشرهای گوناگون و توده مردم با او مخالفت کردند. در چنین شرایطی، پیوستن به این شخص و پذیرش پیام او، مستلزم از خودگذشتگی فوق العاده ای بود و این نخستین قدم ایثارگرانه علی نوجوان به شمار می آمد.

خاطره ایمان

امام علی (علیه السلام) خاطره ایمان آوردن خویش را چنین تعریف می کند: «آن گاه که خداوند به پیامبر وحی فرستاد و بار رسالت را بر دوش وی گذاشت، من در میان خاندان خود جوان ترین بودم و در آن ایام، در خانه پیامبر و تحت تربیت ایشان به سر می بردم و در خدمت آن بزرگوار بودم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همه خاندان عبدالمطلب را به توحید و پذیرش رسالت خویش دعوت کرد،... ولی همه آنان از این دعوت روی گرداندند... و به مقابله جدی با ایشان پرداختند و... تمام معاشرت های خود را با او قطع کردند و گروه های دیگر مردم نیز در مقام مخالفت با ایشان برآمدند. ... اما در چنین شرایطی، من به تنهایی، ولی با شتاب و شور و شوق، دعوت او را اجابت کردم و اطاعت ایشان را پذیرفتم و چنان به حقانیت وی یقین پیدا کردم که هیچ شک و تردیدی در دلم راه نیافت. سه سال با پیامبر و خدیجه همراه بودم و با هم نماز می خواندیم، در حالی که در روی زمین غیر از ما سه نفر، کس دیگری نماز نمی خواند».

تعهد در نوجوانی

الگوی جاوید بشریت، امام علی (علیه السلام) ، از همان نوجوانی، به حمایت و دفاع از اسلام و پیامبر بزرگوار آن پرداخت و در حدّ توان خویش، مانع مزاحمت دیگران برای پیامبر شد. برای نمونه، نقل است که چون بزرگان قریش و مشرکان نمی توانستند به طور مستقیم به آن حضرت جسارت و اهانت کنند، کودکان را با وعده و وعید فریب می دادند و به این کار وامی داشتند و آنان نیز بازی خود را با سنگ پراکنی و پاشیدن خاک بر سر و روی پیامبر رونق بیشتری می دادند. اما امام علی (علیه السلام) در چنین مواقعی، همراه پیامبر بیرون می آمد و وقتی کودکان به اذیت و آزار آن حضرت می پرداختند، علی که هم سن و سال آنان بود، به سراغشان می رفت و با برخورد با آنها، مانع مزاحمتشان برای پیامبر می شد.

شاهد ایمان علی (علیه السلام)

یکی از بزرگان عرب نقل می کند: در روزگار جاهلیت، وارد مکه شدم و میزبانم «عباس بن عبدالمطلب» عموی پیامبر بود. ما دو نفر در اطراف کعبه بودیم که دیدم مردی آمد و در برابر کعبه ایستاد. سپس پسری را دیدم که در طرف راست آن مرد ایستاد. چیزی نگذشت که زنی از راه رسید و در پشت سر آنها قرار گرفت و من مشاهده کردم که این دو نفر به پیروی از آن مرد، رکوع و سجود می کردند. این منظره بی سابقه، حس کنجکاوی ام را تحریک کرد که جریان را از عباس بپرسم. او نیز در پاسخ گفت: آن مرد، محمدبن عبداللّه (صلی الله علیه و آله) است و آن پسر، برادرزاده او علی بن ابی طالب (علیه السلام)  و زنی که پشت سر آنهاست، خدیجه، همسر محمد (صلی الله علیه و آله) است. سپس گفت: برادرزاده ام محمد (صلی الله علیه و آله)  می گوید که روزی فراخواهد رسید که خزانه های کسرا و قیصر را در اختیار خواهد داشت، ولی به خدا سوگند روی زمین، کسی پیرو این آیین نیست، جز همین سه نفر.

رد مسامحه با باطل

امیرمؤمنان (علیه السلام) نخستین مؤمن به پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)  بود. با اینکه همه کسانی که در آن جامعه بودند، به این حقیقت کافر بودند، ولی او به کفر و انکار و مزاحمت آنان اعتنایی نکرد و نخستین گام را در جریان اظهار آشکار اسلام برداشت. در واقعه آن روز، پیامبر فرمود: هر کس امروز به عنوان نخستین نفر ایمان را بپذیرد، وصی و امیر پس از من خواهد بود. هنگامی که فقط امیرمؤمنان این دعوت را پذیرفت، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)  در برابر چشمان حیرت زده مشرکان و سران قبایل، ایمان علی نوجوان را پذیرفت و جانشینی او را تأیید فرمود. این کار بسان مشت محکمی بر دهان کافران باطل محور نشست تا آنجا که به صورت استهزا به ابوطالب گفتند: پسرت را بر تو امیر کرد. امام علی (علیه السلام) در تمام دوران مکه، حتی برای یک لحظه ملاحظه خشونت ها، عصبیت ها، مخالفت ها و دشمنی ها را نکرد و در همه حال از حق دفاع نمود.

شجاعت در حق پذیری

بدون تردید، شجاعت و بی باکی امیرمؤمنان در میدان زندگی، از شجاعت او در میدان جنگ بالاتر بود؛ گویی دلیری و شهامت، در عمق وجودش موج می زد و هر لحظه در کمین موقعیتی بود تا حق را جانانه اظهار کند و باطل را بر سر جای خود بنشاند. اسلام آوردن امام علی (علیه السلام) در نوجوانی، یکی از مصادیق این شجاعت حیرت انگیز است. ایشان، روزی اسلام را پذیرفت و به عنوان نخستین نفر، داوطلبانه به اولین ندای دعوت عمومی پیامبر لبیک گفت که همه به این دعوت پشت کرده بودند و کسی جرئت نمی کرد آن را بپذیرد. وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به دستور الهی، دعوت به اسلام را از خویشان خویش آغاز کرد و آنها را در مجلسی که ترتیب داده بود به پذیرش دین الهی فراخواند، همه او را مسخره کردند، ولی نوجوان سیزده ساله ای به نام علی (علیه السلام) ، سه مرتبه از جا برخاست و چون کوه ایستاد و گفت: «من ایمان می آورم». البته او پیش تر ایمان آورده بود و اینجا، ایمان باطنی خویش را آشکار کرد و به رخ دیگران کشید.

خاطره اظهار ایمان

ماجرای اظهار ایمان امیرمؤمنان (علیه السلام) از زبان خود آن حضرت شنیدنی است: هنگامی که آیه «و أَنذِر عَشیرَتَکَ الأَقرَبین» نازل شد، پیامبر به من فرمود: برخیز و مقداری آبگوشت و شیر فراهم کن و فرزندان عبدالمطلب را دعوت نما تا پیام الهی را بر آنان ابلاغ کنم. من نیز دستور حضرت را اجرا کردم و آنها را که چهل نفر ـ کمتر یا بیشتر ـ بودند فراخواندم. ... پس از صرف غذا، ابولهب بر پیامبر پیشی گرفت و با هوچی گری و نسبت سحر به حضرت، نظم جلسه را به هم زد و همگان متفرق شدند. فردای آن روز حضرت به من فرمود:... دوباره غذایی فراهم کن و آنان را دعوت نما. چنین کردم و پس از پذیرایی، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: تاکنون در میان عرب، فرد خیرخواهی همانند من بر مردم خویش نیامده است. ... خدایم فرمان داده است تا شما را به سوی حق دعوت کنم. کدام یک از شما آماده است در این امر مهم و حیاتی، یار و مددکار من باشد؟ هر کدام بپذیرید، او را به وزارت، وصایت، برادری و جانشینی خویش برمی گزینم. در میان تمامی جمعیت، تنها کسی که آمادگی خود را اعلام کرد، من بودم، در حالی که از همه خردسال تر بودم. آن گاه پیامبر دست بر روی سر من گذاشت و فرمود: این، برادر، وصی و جانشین من است. سخنانش را گوش دهید و از فرمانش پیروی کنید.

فداکاری عاشقانه

دوران زندگی سیزده ساله (صلی الله علیه و آله) در مکه، سرشار از حمایت های بی دریغ علی بن ابی طالب (علیه السلام) است و آخرین آن، ماجرای «لَیلَةُ المَبیت» می باشد؛ یعنی شبی که بنا بود پیامبر با نقشه ای زیرکانه در خانه اش ترور شود و مرد شجاعی لازم بود که این توطئه را خنثی کند. او باید در جای پیامبر (صلی الله علیه و آله)  می خوابید و با این کار، هم جان آن حضرت را نجات می داد و هم مانع لو رفتن نقشه هجرت می گردید. در ظاهر، ورطه امتحان هولناکی بود: تاریکی، تنهایی، سکوت و حمله غافلگیرانه و دسته جمعی دشمنان با شمشیرهای آخته و برنده. اما این بار نیز جوان مرد حامی دین، از امتحان الهی سرفراز بیرون آمد. او به حمایت از پیامبر برخاست و عاشقانه جان عزیز خویش را آماده ایثار و فداکاری کرد. امام علی (علیه السلام) در آن شرایط حساس، حتی لحظه ای به این فکر نیفتاد که خودش مطرح می شود و جاودانه می گردد. او فقط به پیامبر و اعتلای کلمه توحید می اندیشید.

لبیک به شهادت

امام علی  (علیه السلام) در حالی که فقط 23 بهار از عمر نازنینش سپری شده بود و در اوج جوانی و تمایلات و شور و نشاط زندگی بود، از سوی پیامبر برای خوابیدن در بستر آن حضرت و جان فشانی در راه اسلام و دین دعوت شد و این، یعنی دعوت به ایثار و شهادت. در برخی روایات است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)  بدون هیچ مقدمه ای به آن حضرت فرمود: ای علی! آیا جان خود را فدای من می سازی؟ حضرت در پاسخ فرمود: آیا با خوابیدن من در جای شما، خطر از شما برطرف می شود و سالم می مانید؟ پیامبر فرمود: آری. علی تبسمی کرد و با چهره ای خندان و بشّاش سجده شکر به جا آورد و خدا را بر نعمت سلامت پیامبر شکر گفت. پس سر از سجده برداشت و گفت: با خیال راحت به دنبال مأموریتی که از طرف خداوند رسیده است، بروید. چشم و گوش و جانم و تمام وجودم فدای شما. هر امری نیز برای من داشتید، آماده اطاعت هستم و مطمئن باشید هرگونه بخواهید رفتار خواهم کرد و البته هر توفیقی نیز نصیب من گردد، لطفی است از طرف خداوند متعالی.

سفارش پیامبر(صلی الله علیه و آله)

پس از اینکه امام علی (علیه السلام) بی درنگ به درخواست جان فشانی پیامبر در لیلة المبیت لبیکی عاشقانه گفت، رسول بزرگوار اسلام فرمود: «ای علی! خداوند اولیای خویش را به میزان ایمانی که دارند و در حدّ درجه دینشان امتحان می کند. بنابراین، بیشترین بلاها و امتحانات نصیب انبیا می گردد و پس از آنان، اوصیا هستند که از بیشترین گرفتاری ها برخوردار می شوند. پس از اوصیا نیز کسانی که در درجات بعدی قرار دارند. اکنون نیز خداوند، تو را و مرا در بوته امتحان قرار داده است؛ امتحانی همانند امتحان حضرت ابراهیم (علیه السلام) که مأمور به ذبح فرزندش اسماعیل شد. پس صبر پیشه کن و بر پایداری خویش بیفزا، که رحمت الهی بر نیکان، نزدیک است». پس از این گفت وگو بود که پیامبر، علی را در آغوش کشید و او را به سینه خود چسباند و در حالی که هر دو اشک می ریختند، از هم خداحافظی کردند.

ترک امتیازها؛ توجه به حق

خوابیدن امیرمؤمنان (علیه السلام) در بستر پیامبر، از دو نظر قابل بررسی است: یک بُعد از این ماجرا، فداکاری و جان فشانی حضرت است و بُعد ظریف تر آنکه حضرت، درست در هنگامی این مسئولیت را پذیرفت که قرار بود افتخارات مبارزه سیزده ساله، به مرحله ظهور برسد و به تعبیری، وقت کامیابی و هنگام بهره برداری بود. پیامبر از میان کافران مهاجم، به میان دوستانی که با او بیعت کرده بودند حرکت می کرد و نقطه پایانی بر بسیاری از مشکلات و تلخی ها رسیده بود. طبیعی است در چنین موقعیتی، همه می خواهند در کنار رهبر و از نخستین کسانی باشند که با جامعه جدید آشنا می گردند و در جمع جدید، شهرت و موقعیت و امتیازی به دست آورند. درست در همین لحظه، امیرمؤمنان پا روی خواسته طبیعی گذاشت و چنین مسئولیتی را پذیرفت.

نجوای عاشقانه

حضرت علی (علیه السلام) در شب لیلة المبیت که جان عزیز خویش را در راه خشنودی محبوب، در کف اخلاص نهاده و در بستر خوف و خطر آرمیده بود، چون بنده ای فقیر و آرزومند دیدار یار، با خدای خویش این گونه دعا و مناجات می کرد: «خدایا! شب کردم، در حالی که از شرّ هر ستمگر و هر پیش آمدی و از هر امر خوفناکی، از هر کس که قصد آزار مرا بکند، به حرمت استوار و والای تو که مغلوب و دگرگون نمی شود پناه بردم. با پوشیدن لباس استوار ولایت و دوستی اهل بیت پیامبرت (صلی الله علیه و آله) در پناه دیوار محکم اعتراف به حق آنان و چنگ زدن به ریسمانشان خود را پوشانده و حفظ می کنم و یقین دارم که حق برای آنان و با آنان و در ایشان و به واسطه آنهاست. هر کس را که ایشان دوست می دارند، دوست می دارم و از هر کس کناره گرفتند، کناره می گیرم. پس بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) درود فرست و مرا به واسطه ایشان، از گزند اموری که پرهیز دارم، در پناه خویش درآور، ای خدای بزرگ.»

حفظ روحیه ایثار

در مورد حضرت امام علی (علیه السلام) آیات بسیاری از سوی خدای متعالی نازل گردیده است که تمامی آنها به دوران نوجوانی و جوانی ایشان مربوط است. از جمله، در آیه 207 سوره بقره که به مناسبت جان فشانی او در بستر پیامبر نازل شد، چنین می خوانیم: «برخی از مردمان، جان خود را در راه کسب خشنودی پروردگار ایثار می کنند و خداوند به بندگان، بسیار مهربان است». فروختن جان خود به خداوند و در عوض آن، رضا و خشنودی پروردگار را به کف آوردن، شکل های گوناگونی دارد و باید به عنوان یک روحیه ثابت، در تمام شئون زندگی انسان جاری باشد؛ چنان که این روحیه ایثار و از خودگذشتگی، در سرتاسر زندگی امیرمؤمنان (علیه السلام) از سیزده سالگی تا 63 سالگی جریان داشت و محور زندگی آن حضرت به شمار می رفت.

خاطره جان فشانی

امیرمؤمنان (علیه السلام) ، جریان شب هجرت و خوابیدنش را در بستر پیامبر این گونه نقل می کند: «قریش برای نابودی پیامبر، رایزنی های بسیار کردند... تا همگی به این نتیجه رسیدند که هر قبیله ای از قریش، مرد جنگجویی معرفی کند تا به طور دسته جمعی به پیامبر حمله ور شوند. ... رسول خدا (صلی الله علیه و آله )مرا در جریان توطئه قرار داد و از من خواست در آن شب، در بسترش بخوابم و جانم را برای محافظت ایشان سپر سازم. ... من فورا پذیرفتم و شادمانه به استقبال این خطر بزرگ شتافتم و از اینکه جانم را فدای پیامبر سازم و به جای او کشته شوم، خوشحال و مسرور بودم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) از مکه خارج شد و من در بستر وی خوابیدم. مردان جنگجوی قریش با اطمینان خاطر از اینکه به تصمیم خود جامه عمل خواهند پوشاند، سر رسیدند و وارد خانه گشتند، ولی به جای پیامبر، با من روبه رو شدند. بلافاصله شمشیر خود را کشیدم و از خود دفاع جانانه ای نمودم؛ چنان دفاعی که خدا و مردم از آن خبر دارند.»

مباهات پروردگار

بستر مبارک پیامبر در شب هجرت، جلوه گاه کمالات درخشان و والای انسانی بود که از وجود نازنین امام علی (علیه السلام) درخشید و تا نهایت تاریخ پرفروغ باقی خواهد ماند و نه تنها مایه مباهات عالمیان گردید، که خدای متعالی نیز در آن شب، بر فرشتگان خویش بالید. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله )در روایتی می فرماید: فردای آن شب که علی در بستر من خوابید، هنگام صبح جبرئیل در نماز بر من نازل شد. به او گفتم: حبیبم، جبرائیل! چه شده است که تو را شادمان و خوش خبر می بینم؟ گفت: ای محمد! چگونه مسرور نباشم، در حالی که چشمانم از کرامتی که خدای تعالی به برادر و جانشین و امام امت تو، علی بن ابی طالب (علیه السلام) عنایت فرموده، روشن است. گفتم: خداوند به چه چیزی او را کرامت فرموده است؟ گفت: پروردگار متعالی در مورد عبادت خالصانه او، به ملائکه و حاملان عرش خویش مباهات کرد و فرمود: «ای فرشتگان من! به حجت من در زمین بعد از پیامبر بنگرید که چگونه جان خویش فدا کرده و صورت خویش را عاجزانه و متواضعانه در درگاه عظمت من بر خاک نهاده است. شما را گواه می گیرم که او امام خلق و سرور تمام عالمیان است».

روحیه پرسش گری

دوران نوجوانی و جوانی امام علی (علیه السلام) را می توان از جهتی، دوران پرسش گری نام نهاد؛ زیرا آن حضرت خود به داشتن این ویژگی افتخار و مباهات می فرمود و در موارد گوناگون اشاره می کرد که: «خدای متعالی به من عقلی محکم و اندیشمند و زبانی پرسش گر عنایت فرموده است». هرگاه در موارد مختلف مسئله پیچیده ای پیش می آمد یا در فهم آیات الهی مشکلی حاصل می شد، آن حضرت داوطلب می شد تا از پیامبر سؤال کند و پاسخ را به دیگران انتقال دهد. همین پشتکار و توجه، آن حضرت را تا بدانجا رسانید که پیامبر فرمود: «من شهر دانش هستم و علی درب این شهر است. پس هر کس جویای دانش است، باید آن را از علی فرا گیرد». به دلیل اهمیت احیا و تثبیت همین روحیه در جامعه ـ به ویژه در جوانان ـ است که امام علی (علیه السلام) این جمله را بسیار تکرار می فرمود: «از من [در موضوعات گوناگون و از هر چه می خواهید] سؤال کنید و چیزی از من سؤال نخواهید کرد، مگر اینکه شما را از آن باخبر می سازم».

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی