SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

بسم الله الرّحمن الرّحیم

SMMS

سلام...امیدوارم روز خوبی داشته باشید...

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

داوطلب دانش

هنگامی که آیه 32 سوره نساء نازل شد که در آن می فرماید: «و خداوند را از فضلش سؤال کنید»، یاران پیامبر درباره معنای فضل با یکدیگر گفت وگو می کردند تا سخن به اینجا رسید که: معنای واقعی آن چیست؟ چه کسی حاضر است آن را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بپرسد؟ در این هنگام، امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) داوطلب شد و فرمود: من از ایشان خواهم پرسید. پس معنای فضل را از پیامبر سؤال کرد و آن حضرت در پاسخ فرمود: «خدای متعالی خلق را آفرید و روزیِ ایشان را از حلال، میانشان قسمت فرمود. [اما [حرام را نیز به آنان عرضه داشت و در دسترس آنان قرار داد. پس هر کسی به مال حرام روی آورد، به همان اندازه از روزی حلالش کاسته می شود و حساب آن نیز در قیامت از او کشیده خواهد شد».

خودباوری توحیدی

تربیت اسلامی، تربیتی جامع و همه جانبه است که به تمام جنبه های وجودی انسان احاطه دارد و او را بر مبنای فطرت توحیدی و الهی رشد می دهد. خودباوری توحیدی و اعتماد به نفس با تکیه بر قدرت بی پایان خداوند، یکی از شاخصه های تربیت اسلامی است و جوانی، بهترین زمان برای تمرین و پایه ریزی خودباوری توحیدی در وجود انسان است که باید آن را از مکتب امام علی (علیه السلام) آموخت. در جنگ خندق، وقتی یَل دوران و پهلوان عرب و عجم در برابر لشکر اسلام می غرید و می خروشید و مبارز می طلبید، جوان مرد یگانه تاریخ، تا سه مرتبه برای مبارزه با او داوطلب شد و وقتی در مرتبه سوم، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)  به او فرمود: «علی! این عمروبن عبدود است، پهلوان پهلوانان»، امام با کمال دلیری و در عین توکل، قاطعانه پاسخ داد: «و من علی بن ابی طالب هستم.»

وظیفه شناسی در سخت ترین شرایط

بهار جوانی، بهترین و زیباترین فصل زندگی است که جوان مسلمان در آن، ویژگی های انسانی و اسلامی را از خویش بروز دهد و جامعه را به روی آوردن به این خصلت ها فراخواند. جوان مسلمان، با پیروی از مقتدایش، وظیفه شناسی و عمل به تکلیف را سرلوحه برنامه های خود قرار می دهد. آن سان که امام علی (علیه السلام) در هنگامه جنگ خندق و در لحظات حساسی که در مقابل حریف پهلوان خویش قرار می گیرد، باز به فکر ایفای وظیفه دینی خویش است و در حالی که هنوز در ابتدای راه جوانی است، پیش از آنکه با او به نبرد برخیزد، وی را موعظه و نصیحت می کند و می فرماید: «از تو می خواهم شهادتین را بر زبان جاری سازی و به خیمه گاه سعادت اسلام درآیی و خود را از شقاوت ابدی رها سازی». هرچند او چنین سعادتی را نصیب خویش نساخت، ولی آن حضرت با این تبلیغ و نصیحت، وظیفه شرعی و انسانی خود را کامل کرد.

زیرکی مؤمن

زیرکی و کیاست، از ویژگی های مؤمن است که به وسیله آن، در تمامی کارهای خویش دوراندیشی می کند و امور زندگی را با تدبیر به پیش می برد. امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) ، زیرکی را از جمله صفات اهل ایمان می داند و می فرماید: «مؤمن، عاقل و با کیاست است». اوج این ویژگی را باید در وجود نازنین خود آن حضرت یافت. در جنگ خندق که خیمه گاه کوچک مسلمانان از طرف کافران مورد تهدید جدی قرار گرفته و اسلام در خطر بود، امام علی (علیه السلام) با زیرکی خاصی، توجه هماورد پهلوان خویش، عمرو بن عبدود را که در آن لحظه خطرناک ترین دشمن اسلام و مسلمانان بود، به جایی دیگر مشغول کرد و فرمود: «ای عمرو! آیا برای نبرد با من که تنها هستم، یار و یاور همراه آورده ای؟» و چون با این سؤال حضرت، او روی خود را برگرداند، امام با ضربه ای کاری، پاهایش را قطع کرد و وی را به هلاکت رساند و با این کیاست، ریشه فتنه و خطر بر ضد اسلام و مسلمانان از جاکنده شد.

مباهات امام علی (علیه السلام)

مکتب علوی، سرشار از جلوه های عزت و افتخار است؛ عزت و افتخاری برخاسته از رضایت الهی در برابر انجام درست تکلیف. وقتی حضرت علی (علیه السلام) از کارزار با نماد کفر و شرک، عمروبن عبدود بازمی گشت، در حالی که سر او را در دست داشت، از این پیروزی الهی بر خویش می بالید و می فرمود: «من علی هستم، پسر عبدالمطلب، مرگ و نابودی برای یک جوان بهتر از فرار [و ترس [است».

امیرمؤمنان (علیه السلام)  پس از آن رشادت شگفت انگیز، بر عکس کسانی که کاری نکرده و توقع تحسین دارند، به گونه ای که شایسته جوان مسلمان است بازمی گشت: متواضع، سر به پایین و در عین صلابت، بی ادعا و بی توقع؛ گویی غیر از خدا با کسی کاری ندارد و از کسی اجر و مزدی نمی طلبد.

آیینه اخلاص

امام علی (علیه السلام) می فرماید: «اخلاص، روح اعمال آدمی است که موجب قبولی آنان می شود و قرب محبوب را در پی دارد». جوانی خود آن حضرت، آیینه تمام نمای اخلاص در بندگی است. در جنگ خندق، وقتی آن حضرت بر عمروبن عبدود تسلط یافت، در کشتن او اندکی درنگ کرد و چون پیامبر از علت آن جویا شدند، فرمود: «هنگامی که بر او مسلط شدم، به مادرم ناسزا گفت و آب دهان به صورتم انداخت. ترسیدم ضربه من بر او، به دلیل عصبانیت از رفتار ناشایست وی باشد. پس قدری تأمل کردم تا دلم آرام گرفت. آن گاه او را فقط برای جلب رضای الهی به قتل رساندم». نیز آن حضرت در خطبه ای، قتل عمرو را توفیقی از سوی خدا می داند و می فرماید: «... خداوند او را به دست من به هلاکت رسانید».

شکر نعمت

روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از اصحاب خویش درباره نخستین نعمتی که خدای مهربان ارزانی شان داشته پرسید. هر کدام به بهره هایی که از دنیا و خورد و خوراک و زن و فرزند داشتند، اشاره کردند تا اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امام علی (علیه السلام) فرمود: «ای علی! تو بگو. آن حضرت در پاسخ فرمود: اینکه مرا خلعت وجود و هستی بخشید، در حالی که چیزی نبودم و با من به نیکویی رفتار نمود و مرا زنده نگه داشت و مرا از نظر ترکیب ظاهری، در بهترین شکل آفرید. نیز اینکه مرا انسانی اهل فکر و دقت قرار داد، نه اهل بی فکری و فراموش کاری و به من قوه درک و شعور عطا فرمود و برایم چراغ روش هدایت و رستگاری قرار داد و به دین خویش راهنمایی ام کرد و بدین سان، از راه مستقیم خویش گمراهم نساخت. نیز اینکه به من حیات و زندگی ابدی و جاوید بخشید که فنا و نیستی در آن راه ندارد و آزاد و صاحب ملک خلقم فرمود و بنده کسی نساخت و زمین و آسمانش را مسخر من نمود». در پایان هر کدام از این کلمات، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می فرمود: آری، صحیح است. سپس فرمود: دیگر چه نعمتی به تو عطا شده؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: نعمت های الهی پاکیزه و بی پایان است و کسی را یارای شمارش آنها نیست. پیامبر (صلی الله علیه و آله )تبسمی کرده و فرمود: علم و حکمت گوارای تو باد ای علی!

نهال پربار

امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) در تمام دوران مدینه، یکه تاز میدان ها بود و هر جا خطری احساس می شد، علی (علیه السلام) آنجا بود. در جریان جنگ خندق که لشکر کفر با تجهیزات کامل برضد اسلام قیام کرده بود، هنگامی که همه نفس ها از ترس در سینه حبس شده بود و شجاعان و مدعیان سر به زیر انداخته بودند، او بلند شد و در حضور پیامبر، چون سروی راست قامت داوطلب شد. صحنه مبارزه علی در جنگ خندق، در واقع نمایشگاه فضیلت های انسانی است که او به تنهایی آن را برپا کرد و به رخ تاریخ کشید؛ فضیلت هایی همچون: شجاعت، بی باکی، خودباوری، ایثار، زیرکی، حق پویی، باطل ستیزی، تبلیغ و حمایت از اسلام، اخلاص و سرانجام تواضع و جوان مردی. پیامبر بزرگوار اسلام که شاهد شکوفایی نهال پربار وجود علی بود، فرمود: «همانا ضربت شمشیر علی (علیه السلام) در خندق، برتر از عبادت تمامی جن و انس است».

خاطره جنگ خندق

امام علی (علیه السلام) خاطره مبارزه خویش را در جنگ خندق این گونه نقل می کند: «قریش به همراه تمامی قبایل عرب،... ساز و برگ کاملی برای جنگ فراهم آوردند و با شور و شعف به سوی مدینه آمدند، ... در حالی که تردید نداشتند پیروزی قطعی با آنان است. آن روز، بزرگ ترین پهلوان قریش و بلکه برترین جنگنجوی عرب، عمروبن عبدود به میدان آمده بود و همچون شتر مست می غرید و مبارز می طلبید. ... اما کسی از مسلمانان جواب او را نمی داد و به مقابله با او برنخاست و اصلاً کسی در او طمع نکرد و هیچ کس بر سر غیرت نیامد تا از روی بصیرت در مقابل او اظهار وجود کند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مرا از جا بلند کرد و با دست خود عمّامه ای بر سرم بست و همین شمشیر (ذوالفقار) را به دست من داد. من برای مقابله با او رهسپار میدان نبرد شدم، در حالی که زنان مدینه بر من گریان و از کشته شدنم به دست عمرو، هراسناک بودند. اما خداوند او را به دست من هلاک کرد، در حالی که عرب برای او هماوردی تصور نمی کرد و پهلوانی را در ردیف او نمی شناخت. این ضربت را او بر سر من نواخت و خدا نیز با جهاد و نبرد من، طعم شکست را به قریش و عرب چشانید و آنان را گریزان کرد».

آینه ادب اسلامی

امام علی (علیه السلام) آیینه تمام نمای ادب اسلامی است که در عین خوش خلقی و مهربانی، لحظه ای از مراعات آن فروگذار نکرد. سیره عملی ایشان، به ویژه در مورد مربی و استاد بزرگوار خویش، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) درس بسیار مهمی برای جوانان و نوجوانان فرهیخته و ادب آموز جامعه اسلامی است. در ماجرای صلح حدیبیه که امام علی (علیه السلام) نویسنده صلح نامه میان پیامبر و کافران مکه بود، به فرموده آن حضرت در شروع مطلب نگاشت: این متن درخواست هایی است میان محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و جماعت قریش. ... چون مشرکان به نوشتن عنوان رسول خدا اعتراض کردند، حضرت به امام علی (علیه السلام) فرمود: نام «رسول خدا» را پاک کن و به جای آن بنویس: «محمد بن عبدالله»، ولی امام در پاسخ با نهایت ادب و احترام فرمود: «من هرگز نام شما را از عنوان پیامبری پاک نخواهم کرد». پس پیامبر به دست مبارک خویش، عنوان «رسول خدا» را محو فرمود.

پرهیز از ملاحظه کاری

پارتی بازی و ملاحظه کاری، به ویژه در مورد آنان که با انسان اشتراکات خویشاوندی دارند، از بزرگ ترین آفت های رشد و بالندگی جامعه است. اگر چنین روحیه ای رواج پیدا کند، اصل و اساس نظام اجتماعی به مخاطره می افتد. امام علی (علیه السلام) در تمام مدت عمر، برای لحظه ای از اجرای این اصل اساسی دست نکشید. آن حضرت در بیانی می فرماید: «ما در کنار پیامبر خالصانه و مخلصانه در مقابل کسان و نزدیکان خود می ایستادیم و برای خدا با آنان مبارزه می کردیم. وقتی در راه خدا از سر اخلاص و صداقت عمل کردیم و خدای متعالی این را از ما دید، دشمنِ ما را سرکوب و ما را پیروز کرد. ... اگر این طور نبود و این کارها انجام نمی شد، یک شاخه ایمان سبز نمی شد و یک پایه دین بر سر پا نمی ماند».

قاطعیت علوی

امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «علت اینکه ما در زمان پیامبر پیروز می شدیم، این است که با جدّ و جهد تمام، زحمات و لطمات را تحمل می کردیم. ... اگر پدر ما در مقابل ما می آمد، برادر ما می آمد، عموی ما می آمد، فرزند ما می آمد، او را می کشتیم و با این کار نه فقط نگران نمی شدیم، بلکه ایمان و صبرمان بیشتر می شد». اعتقادات باطل، حتی اگر از طرف فرزند، پدر، مادر، دوست صمیمی و هر کس دیگری برای انسان جلوه کند، باید علی وار در برابر آن ایستاد و با راه و روشی درست و منطقی، به مقابله با آن پرداخت؛ چنان که امیرمؤمنان (علیه السلام) در سرتاسر زندگی پربار خود چنین بود.

در خدمت اسلام

مقام معظم رهبری درباره خدمات حیرت انگیز امیرمؤمنان (علیه السلام) در جوانی به اسلام می فرماید: «آن وقتی که هیچ کس در میدان نمی ماند، علی (علیه السلام) می ماند. آن وقتی که هیچ کس به میدان قدم نمی گذاشت، آن وقتی که سختی ها مثل کوه های گران بر دوش مبارزان و مجاهدان فی سبیل الله سنگینی می کرد، قامت استوار او بود که به دیگران دلگرمی می بخشید. برای او معنای زندگی همین بود که از امکانات خدادادی، از قوّت جسمی و روحی و ارادی و هر آنچه در اختیار اوست، در راه اعتلای کلمه حق استفاده کند و حق را زنده نماید و چنین بود که با قدرت اراده و بازو و جهاد علی (علیه السلام) ، حق زنده شد. ... اگر امثال علی بن ابی طالب ـ که در طول تاریخ بشر بسیار نادرند ـ نمی بودند، امروز ارزش های انسانی وجود نداشت. ... بشریت به خاطر حفظ آرمان های والا، مرهون امیرالمؤمنین و انسان های والایی در حدّ اوست».

افتخار جوانی

صرف نیروی جوانی در راه تعالی خود و جامعه اسلامی، آرمان بلندی است که نباید از اندیشه جوان پنهان بماند. دفاع از مرزهای ملی و فرهنگی جامعه، وظیفه مهم و خطیر جوان است؛ چنان که تمام دوران جوانی و نوجوانی امام علی (علیه السلام) در دفاع و یاری از اسلام و جامعه اسلامی سپری گردید و آن حضرت همواره به اینکه با تمام وجود در خدمت اسلام بوده، می بالید. ایشان خود در این باره می فرماید: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تمام سختی ها، دشواری ها، مشکلات و تنگناها، سراغ مرا می گرفت و می فرمود: برادرم ـ علی ـ کجاست؟ شمشیر و سلاح برنده ام کجاست؟ برطرف کننده غم ها و اندوه هایم کجاست؟ او مرا پیش می فرستاد و من در راهش فداکاری می کردم و خداوند به وسیله من، غصه های حضرت را برطرف می ساخت. خدای متعالی و پیامبرش بر من منت گذاشتند که مرا شایسته این توفیق دیدند».

فرهنگ باطل ستیزی

جوانی امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرهنگ نامه ای از حق جویی و باطل ستیزی است که احساس ضعف و عقب نشینی، در آن معنا ندارد. آن حضرت، تمثال مجسّم جوان استوار و پابرجایی است که فقط و فقط به هدف والای خویش می اندیشد و در راه حق و حقیقت، باطل را چون علف های هرزه درو می کند و زیر پا می گذارد، می تازد و می رود و مایه اعتلا و افتخار حقیقت است. او در تمامی مراحل و صحنه های خطرناک، به عنوان فدایی و پیش مرگ پیامبر حضور دارد؛ چنان که خود می فرماید: «جاهایی در کنار پیامبر ماندم و جانم را سپر بلای او کردم، که قهرمانان و شیرمردان در آنجا پایشان می لرزید و مجبور به عقب نشینی می شدند؛ البته این شجاعتی بود که خداوند مرا بدان گرامی داشت».

عاشق شهادت

انقلاب اسلامی، بیمه شده خون شهیدانی است که درس عشق به شهادت را، از مکتب والای امام علی (علیه السلام) و فرزندانش به خوبی آموختند و به کار بستند و به فیض سعادت جاوید رسیدند. امیرمؤمنان، از آن جهت الگوی کامل ایثارگران است که از همان سنین نوجوانی و جوانی، عاشق شهادت در راه هدف والای خویش بود و مرغ جان بی قرارش، همواره هوای پریدن تا برِ دوست داشت؛ چنان که در عنفوان جوانی و با داشتن کانون گرم خانواده، از اینکه شهادتش به تأخیر افتاده، نزد رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) گلایه کرد و فرمود: ای پیامبر خدا! مگر شما در روز اُحُد که بسیاری از مسلمانان به شهادت رسیدند و من از این قافله برجای ماندم، نفرمودید که بر تو مژده باد که شهادت تو نیز در پیش است؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: آری، همین گونه است، ولی صبر تو بر شهادت چگونه است؟ امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)  شهادت، جایگاه صبر نیست، بلکه جایگاه بشارت و سرور و شکر الهی است.

شکر عارفان

آنان که از معرفت بالاتری برخوردارند، نه تنها در نعمت ها، بلکه در رنج و مشکلات و هنگامه بلا و مصیبت نیز به حمد و سپاس الهی مشغولند. آنها می دانند که از حضرت محبوب، جز خیر و خوبی سر نمی زند و بلا و مصیبت نیز برایشان خیر و نیکی در پی خواهد داشت و این نیز درس معرفتی است که از مکتب امام علی (علیه السلام) آموخته می شود. وقتی امام پس از جنگ اُحُد، مجروح از هفتاد زخم در بستر خوابیده و مداوای جراحات ایشان برای دیگران بسیار مشکل بود، رسول خدا (صلی الله علیه و آله)  به عیادت وی آمد و از آن حضرت دلجویی فرمود. امام علی (علیه السلام) با همان حال و در اوج عرفان و توحید، به شکر الهی پرداخت و فرمود: «خداوند را سپاس می گزارم که در جنگ با مشرکان، پا به فرار نگذاشتم و به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)  پشت نکردم». خداوند متعالی نیز در پاسخ این شکر خالصانه، در دو آیه شریفه قرآن، از امیرالمؤمنین (علیه السلام) سپاس گزاری فرمود: «و خداوند سپاس گزاران را جزا خواهد داد» و «ما جزای شکرگزاران را خواهیم بخشید».

خاطره اُحُد

امیرمؤمنان (علیه السلام) خاطره نقش خویش را در جنگ اُحُد و حمایت از پیامبر(صلی الله علیه و آله)   چنین بیان می فرماید: «مشرکان پیش آمدند و یکباره بر ما یورش آوردند و ما را زیر ضربات شدید حملات خود قرار دادند، تا اینکه بسیاری از مسلمانان به شهادت رسیدند و باقی گریختند. من در کنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله)  باقی ماندم و استقامت ورزیدم؛ در حالی که مهاجران و انصار به سوی خانه های خود در مدینه بازگشتند و می گفتند: پیامبر(صلی الله علیه و آله)   و یارانش همگی کشته شدند، ولی خداوند مهربان ما را یاری فرمود و مانع از پیشروی بیشتر مشرکان شد. در گیر و دار جنگ و در دفاع از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)  ، هفتاد و اندی زخم بر تنم نشست که جای چند زخم کاری هنوز نمایان است». سپس حضرت ردای خود را کنار زد و زخم هایی را که یادگار احد بود، نشان داد و در حالی که دست خود را روی آنها می کشید، فرمود: «در آن روز، کاری انجام دادم که ثوابش فقط با خداست».

بهار جوانی

جوانی، بهار زندگی و ازدواج، بهاری ترین فصل جوانی است که خاطره آن، هرگز از یاد انسان نخواهد رفت؛ لحظات پرشور مهربانی و همدلی و تعامل عواطف و احساسات. البته زیباتر آنکه، لحظه های شیرین زندگی دنیایی انسان نیز با عطر و بوی معنویت و روحانیت آمیخته باشد و لذت ها و شیرینی های روزگار، که خود هدیه و نعمتی از سوی پروردگار است، انسان را از یاد محبوب حقیقی غافل نکند و در عین بهره مندی از عیش و نعمت دنیا، خالق مهربان روزی دهنده رئوف خویش را همواره در خاطر داشته باشد. ماجرای ازدواج امام علی (علیه السلام) از مراسم خواستگاری و عروسی تا بچه دار شدن و درخواست فرزند، الگوی بسیار کاملی برای جوانان مسلمان است.

تجربه بهشت

خانواده در اسلام، بر مبنای فطرت پاک انسانی بنا می گردد و اگر موازین اخلاقی، تربیتی و اسلامی در آن رعایت شود، لحظه لحظه آن پله های رسیدن به اوج معرفت و رهایی است. اگر در محیط خانواده، دستوارت اسلامی و انسانی حاکم شود، می توان شمه ای از رایحه بهشت را تجربه کرد؛ چنان که فضای خانواده امام علی علیه السلام این گونه بود. آن حضرت خود می فرماید: «هرگاه به روی فاطمه می نگریستم، هر چه غم و اندوه در دل داشتم، با همان یک نگاه از دلم برمی خاست».

زن، گُل است

دیدگاه اسلام در مورد همسر، اخلاقی ترین و زیباترین دیدگاه هاست؛ زیرا از عمق فطرت و نهاد پاک انسانی برخاسته است و به کرامت والای انسان توجه دارد. دین شریف اسلام، زن را در خانواده، امانتی می داند که به دست مرد سپرده شده است. اسلام، مرد را سرپرست زن در خانه معرفی می کند و او را متوجه روحیات لطیف و غلبه عواطف و احساسات در وجود زن می سازد؛ روحیه ای که از شاهکارهای آفرینش و از ارکان استحکام و رشد تربیتی در خانواده و جامعه به شمار می رود. اسلام سفارش می کند با زن در خانه باید مانند گُل، که ظریف و لطیف است و هرگز تاب خشونت ندارد، رفتار کرد. این دیدگاه ظریف و راهگشا، ارمغانی است که امیرمؤمنان علیه السلام به جوانان مسلمان و بشریت اهدا فرمود. آن حضرت در توصیه به فرزند خویش می فرماید: «با همسرت به نیکویی رفتار کن؛ چرا که زن، گل و ریحان است نه پهلوان و قهرمان. با او به هر حال مدارا کن و نیکو برخورد نما، تا زندگی در کامت باصفا و گوارا باشد».

فرزند، نور چشم

یکی از اهداف مهم ازدواج، پیدایش فرزند و ازدیاد نسل است. وجود فرزند، فضای خانواده را شیرینی می بخشد و موجبات سرگرمی و انس و الفت میان اعضای خانواده را فراهم می آورد و از این جهت، خود یکی از نعمت های بسیار بزرگ الهی است. ملاک امام علی علیه السلام در درخواست فرزند از خدای متعالی و اینکه چه فرزندی شایسته خانواده مؤمن مسلمان است، بسیار جالب و شنیدنی است. آن حضرت می فرماید: «به خدا سوگند! من هرگز از خداوند فرزندی خوب رو و خوش قامت نخواستم. از پروردگارم درخواست نمودم فرزندانی عطایم کند که دارای ترس از خداوند و دائما متوجه به او باشند تا وقتی با این صفات به آنان می نگرم که فرمانبردار خدای متعالی هستند، چشمانم به ایشان روشن شود».

بر ساحل نور

نهج البلاغه، سخنان بزرگ مردی است که چون بر سمند سخن می نشست، احدی را یارای هماوردی با او نبود و چون عنان توسن کلام را به دست می گرفت و بالبداهه خطبه می خواند، چنان گوهرهای گران قیمت و بلند معنایی را به بند الفاظ می کشید که خاص و عام مبهوت کلام او می شدند. مطالعه و دقت در فرمایشات آن امام معصوم، بر تمامی جوانان پیرو راه او، لازم و ضروری است. اینک سیری کوتاه در حکمت های بلند نهج البلاغه:

ضرورت حفظ دوست خوب: ناتوان ترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوستان عاجز باشد و ناتوان تر از او، کسی است که دوستی را پیدا کند و او را از دست بدهد.

بخشش به اندازه: بخشنده باش، نه اسرافگر. حسابگر باش، نه خسیس.

دانش؛ گمشده مؤمن: حکمت، گمشده مؤمن است. پس آن را فراگیر اگر چه حامل آن از اهل نفاق باشد.

کم گویی؛ کمال عقل: هنگامی که عقل کامل گشت، سخن کم می شود.

افراط و تفریط؛ ویژگی جاهل: نادان را نمی بینی مگر آنکه یا تند روی می کند یا کوتاهی.

تدبیر و تفکر: پیروزی با حسابگری است و حسابگری با کوشش فکر و فکر با رازداری.

ضرورت کنترل زبان: زبان، حیوانی درنده است؛ اگر رها شود، می گزد.

عفو و گذشت: شایسته ترین مردم برای عفو و بخشیدن، تواناترین آنان به کیفر دادن است.

اهمیت توبه: در شگفتم از کسی که توانایی توبه و استغفار دارد، با این حال مأیوس می شود.

دانش؛ جلای دل: این دل ها [گاهی هم] احساس تنگنا می کنند و به ستوه می آیند؛ چنان که بدن ها خسته می شوند. پس برای آنان سخنان زیبای حکمت آمیز بجویید.

مراتب دانش: پایین ترین دانش، همان است که منحصر در زبان است و بالاترین دانش، آن است که در اعضا و ارکان وجود آدمی آشکار می گردد.

درک فرصت: از دست دادن فرصت، موجب پشیمانی و اندوه است.

عمل بهتر: تفاوت زیادی است مابین دو عمل: عملی که از لذتش می گذرد و نتیجه زشتش می ماند و عملی که زحمتش می رود و پاداش نیکویش می ماند.

ضرورت میانه روی: هر کس که در زندگی میانه روی پیش گیرد، دچار فقر و تنگ دستی نمی شود.

عقل و محبت: جلب محبت، نیمی از خرد است.

پرهیز از غصه: غصه، نیمی از پیری است.

لزوم دوری از موضع تهمت: هر کس خود را در معرض تهمت قرار بدهد، نباید کسی را که به او بدگمان می شود، ملامت کند.

اهمیت مشورت: هر کس خودرأیی را انتخاب کند، هلاک می گردد و آنکه با مردم مشورت کند، با آنان در خردهایشان شریک می شود.

حدّ پیروی از مخلوق: اطاعت هیچ مخلوقی در جایی که نافرمانی خالق در آن باشد، جایز نیست.

تأثیر سوء لجاجت: لجاجت و مقاومتِ بی دلیل، تدبیر و اندیشه را از بین می برد.

ضرورت بردباری: اگر انسان بردباری نیستی، خود را به شکیبایی و بردباری وادار کن؛ زیرا اندک است شماره مردمی که خود را شبیه به قومی کنند و از افراد آن قوم نشوند.

تندخویی: تندخویی، نوعی از جنون است؛ زیرا شخص تندخو از کار خود پشیمان می شود و اگر ندامتی حاصل نکرد، جنونش مستحکم می گردد.

حدّ دوستی و دشمنی: مواظب باش دوستی تو درباره دوستت، حدّی داشته باشد؛ زیرا باشد که روزی با تو خصومت بورزد. همچنین توجه کن دشمنی تو درباره دشمنت اندازه ای داشته باشد؛ زیرا ممکن است روزی فرا رسد که دوستت گردد.

ضرورت ترک گناه در خلوت: از معصیت ورزیدن به خدا در خلوت ها تقوا بورزید و بپرهیزید؛ زیرا شاهد، خود حاکم است.

کمترین حق خداوند: کمترین حقی که خداوند بر گردن شما دارد این است که از نعمت های او برای گناهان کمک نگیرید.

بزرگ ترین عیب: بزرگ ترین عیب آن است که آنچه در خود توست، در دیگران عیب برشماری.

سیمای امیرمؤمنان در آیینه کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله

علی بن ابی طالب علیه السلام ، عالم ترین فرد امت من و حاکم در اختلاف هایی است که پس از من پدید می آید.

ای علی! کسی تو را دوست نمی دارد، مگر مؤمن و کسی تو را دشمن نمی داند، مگر منافق.

آگاه باشید! هر کس علی را دوست بدارد، نمی میرد مگر آنکه از کوثر می نوشد.

آگاه باشید! هر کس علی را دوست بدارد، مرا دوست دارد و کسی که مرا دوست بدارد، خداوند از او راضی می گردد.

اگر مردم بر محبت علی متفق می شدند، خداوند آتش دوزخ را نمی آفرید.

ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام ، ولایت الهی و محبت او، عبادت خداست.

در وجود علی علیه السلام ویژگی هایی است که اگر یکی از آنها در تمام مردم بود، همان فضیلت، همه آنها را کفایت می کرد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی